Page 40 - ماهنامه شماره 18 برای فردا
P. 40

‫‪ 40‬شمار ٔههجدهـم | مهݠـرمــاه‪1396‬‬

                                                               ‫‪....................................................................................................‬‬
                                                               ‫‪.....................................................................................................‬‬
                                                               ‫‪.....................................................................................................‬‬

‫باما کارنکردند؛امااحساسم ‌یکنیم کهنگاهشانبه‬                   ‫جریانفکریرانگران ‌ی کرد؛همچنینحزباعتدال‬                                                        ‫منسا ‌لها کاراجرایی‬
‫آقـایروحانـیبـود‪ .‬گرو ‌ههایتندیهمهسـتند کهما‬                  ‫وتوسعه کهآ ‌نهاهمازجریاناصلاحاتحمایت‬                                                           ‫انجامداد ‌هاموبراساس‬
‫بـاآ ‌نهـا کارینداریـم؛امـاتشـک ‌لهاو گرو ‌ههـایجریان‬         ‫لمط‌یفکـ ًنانددر‪،‬ایولنیزلمیینسته کیمجیدتاوگانضیهبرحادیهانیتدخ‪.‬ابدادند‪.‬‬                         ‫تجربیاتمم ‌یگویم‬
‫اصو ‌لگـرا را کـه برنام ‌ههـا و اهـداف مشـخص دارنـد بـه‬       ‫مـن خیلـی دلـم نم ‌یخواسـت وارد ایـن بحـث شـوم‪.‬‬                                                ‫که بسیاری از افراد‬
‫رسـمیتم ‌یشناسـیم‪.‬حتیجلسـاتمشـترکیهمبا‬                        ‫امسالمابیشترینوحدترویهرادرانتخاباتداشتیم‪.‬‬                                                      ‫متخصصقدرتتعامل‬
‫همداشـت ‌هایم‪.‬مامعتقدبهت ‌کصدایینیسـتیم‪.‬قرار‬                  ‫دردور ‌ههایقبلیانتخابات‪،‬گروهیباناماصلا ‌حطلبان‬                                                 ‫بامردمراندارند‪.‬مدرک‬
‫نیسـتهمـهمطابـقبـامـافکـر کننـد‪.‬درخـودجریـان‬                  ‫واقعیلیستدادندو گروهیدیگراصلا ‌حطلبانجوان‪.‬‬                                                     ‫دکتراغروریبهشخص‬
‫اصلا ‌حطلبنیز گرو ‌ههادیدگا ‌ههایمتفاوتیدارندودر‬              ‫از گذشتههمیشهافرادیبود ‌هاند کهخودشانرابا کار‬                                                  ‫م ‌یدهد کهدیگرحوصلۀ‬
                                                              ‫جمعیسازگارنکردهبودند‪.‬البتهبایداینرابدانیم که‬                                                   ‫اربا ‌برجوعساد ‌های‬
           ‫بعضـی موضوعـات از هـم فاصلـه دارنـد‪.‬‬               ‫هـر شـخصی تنهـا یـک رأی در جمـع دارد و بایـد از افـراد‬                                         ‫را کهآمدهبااوصحبت‬
‫تفاوتاصولگرایمعتدلواصلا ‌حطلبمعتدلاز‬                          ‫دیگـر تمکیـن کنـد‪ .‬شـکر خـدا امسـال اصلا ‌حطلبـان‬                                              ‫صرف ًاکانعتدنقادادربده؛تبناخبراصین‪،‬ص‬
                                                              ‫ب ‌هنحو ‌ی ک ‌مسابقهباهممتحدشدند‪.‬ازبین‪18‬تا‪20‬‬                                                   ‫ندارم؛اعضایشوراباید‬
                          ‫نظرشماچیست؟‬                         ‫تشکلوحزب‪،‬تنهادو گروهجداشدند‪.‬حزباعتدال‬                                                          ‫مردمیباشند؛چون‬
‫خـوباسـتدربـارۀمفهـوماعتـدالبحـثشـود؛چـون‬                     ‫وتوسعه کهازاولهمجزءحزباصلا ‌حطل ‌بهانبودند‬                                                     ‫منتخبمردمهستند‬
‫بعض ‌یهـا ب ‌هاشـتباه از ایـن کلمـه اسـتفاده م ‌یکننـد‪.‬‬       ‫وحزبیمسـتقلبهشـمارم ‌یآمدند‪.‬قراربراینبود که‬                                                    ‫و شهردار هم منتخب‬
‫اعتدالحدوسـطخوبیوبدینیسـت‪.‬اعتدالیعنی‬                          ‫ایناحزابباماهمراهشوندولیستمشترکبدهند؛‬                                                          ‫شوراست‪.‬حضرت‬
‫قانو ‌نمنـدی‪ ،‬تعهـد و وظیف ‌هشناسـی‪ .‬کسـانی کـه‬               ‫امـامتأسـفانهایـناواخراین کاررانکردندوتحلیلشـان‬                                                ‫امامم ‌یگویند‪«:‬بهمن‬
‫معتقدبهمنشـور‪،‬ضابطه‪،‬اسـا ‌سنامهیاآیی ‌ننام ‌های‬               ‫ایـنبـود کـهخودشـانرأیم ‌یآورنـد‪.‬مـاحتـیبـهآ ‌نها‬                                              ‫خدم ‌تگزاربگویید»؛‬
‫هسـتند کـهمتعلـقبـهحـزب‪،‬تشـکلیـامجموعـ ‌های‬                   ‫پیشـنهاددادیـم کهافـرادموردنظرشـانرابه کارگـروهما‬                                              ‫یعنیهمۀاعضاباید‬
‫باشـد‪ ،‬اعتدا ‌لگـرا هسـتند؛ خـواه اصلا ‌حطلـب‪ ،‬خـواه‬          ‫معرفی کنندتاباشاخ ‌صهاارزیابیشوند‪.‬شایدا گراین‬                                                  ‫مردمراول ‌ینعمتانخود‬
‫اصو ‌لگـرا‪ .‬خیلـی از افـراد اصو ‌لگـرا کـه ه ‌مس ‌نوسـال‬      ‫کاررا کـردهبودنـد‪،‬اعضـایموردنظرآ ‌نهـانیزدرلیسـت‬                                               ‫بدانند؛ اما در تجربۀ‬
‫مـا هسـتند سـابقۀ فعالیـت مبارزاتـی داشـت ‌هاند و‬             ‫مـاقـرار م ‌یگرفـت؛امـاآ ‌نهـامبنـایمحاسـباتخـودرا‬                                             ‫عمل ‌یمانم ‌یبینیم‬
‫بعدهـاسلیق ‌ههایشـانبـامامتفـاوتشـدهاسـت؛ولی‬                                                                                                                 ‫بسیاریاین کاررا‬
‫جوا ‌نترهایشـان گاهـی عقایـدی دارنـد کـه نم ‌یدانـم‬                                               ‫داشتند‪.‬‬                                                    ‫نکرد ‌هاند‬
‫از کجـانشـئت گرفتـهاسـت‪ .‬کارهـایعجیـبوغریبـی‬                  ‫همچنینافرادی کهخودشانرابااسمتحو ‌لخواهان‬
‫م ‌یکننـد کـهبـهاصولگرایـینم ‌یخـورد‪.‬در مقایسـهبـا‬            ‫مطـرح کرد ‌هانـد نـه حـزب هسـتند‪ ،‬نـه ‪ NGO‬و نـه‬
‫ای ‌نهامااصلا ‌حطلباناصو ‌لگراهستیم؛یعنیبهاصول‬                ‫تشـکل‪.‬خودشـانبهمابگویندچههسـتند؟اعضای‬
‫معتقدیمواعتدا ‌لگراهسـتیمواینیعنیبهضوابطو‬                     ‫حز ‌بهـایمختلـفعضواین گروههسـتند‪.‬بعض ‌یها‬
‫مقرراتپایبندیم‪.‬بقیههما گرهمینویژگیراداشته‬                     ‫تالش کردنـدآ ‌نهـاراازدادنلیسـتجدا گانهمنصرف‬
‫باشـند‪،‬م ‌یتوانندحتیبااختلا ‌فسلیق ‌هشـاندر کنار‬              ‫کننـد‪ .‬درهرحـال‪ ،‬آ ‌نهـا خواسـت ‌ههایی داشـتند کـه‬
                                                              ‫شـورایهماهنگـیبـاآ ‌نموافـقنبـود‪.‬افـرادیبـهمـن‬
                                 ‫مـا کار کنند‪.‬‬                ‫مراجعـه کردنـد کـهحاضـربودنـد کلهزین ‌ههـایمـارا‬
  ‫مؤلف ‌ههایانتخابیکشهردارخوبچیست؟‬                            ‫پعـروداخـضاست کمننشــادنوادمرلتییـاسزـاتتومـیـاژقـ‌هاراریگبیــرهدم؛ـاولبیدمهانـمدطولقدًرا‬
‫تـاجایـی کـهمنخبردارماعضاشـورایشـهرهنـوزوارد‬                  ‫مکانیسـمخـودراعـوضنکردیـم‪.‬حتـیبـهایشـانهـم‬
‫فازانتخابشهردارنشد ‌هاند‪.‬البتهمطالعاتلازمانجام‬                ‫پیشنهاددادیم کهفردموردنظرشانباتوج ‌هبهرزومهو‬
‫شدهوشاخ ‌صهاییتهیه کرد ‌هاند کهبندهازجزئیات‬                   ‫شاخ ‌صهاارزیابیشود؛اماآناشخاصقبولنکردند‪.‬‬
‫آنب ‌یخبرم؛بنابرایننظرخودمرام ‌یگویم‪.‬شهردارباید‬               ‫ماحتیدرخواست کردیم کها گرنظرهایجدیددارند‪،‬‬
‫کسیباشد کهشهرومردمومسائلشهررابشناسد؛با‬                        ‫واردحزبوتشکلاصلا ‌حطلبانشوند‪،‬برایخودشان‬
‫گرو ‌ههایمختلفتعاملوهمکاریداشتهباشدوشهر‬                       ‫اسا ‌سنامهبگذارندتاببینیمهرکسچ ‌هکارهاست؛ولی‬
‫راسیاسـیوجناحـیادارهنکنـد‪.‬امـروزاداره کردنشـهر‬
‫بـا گذشـتهمتفاوتاسـت‪.‬مسـائلروزبـ ‌هروزپیچید ‌هتر‬                                              ‫قبول نکردند‪.‬‬
‫و علم ‌یتـر م ‌یشـوند و دیگـر نم ‌یتـوان بـه رو ‌شهـا و‬                 ‫تعاملتانبااصو ‌لگرایانچگونهاست؟‬
‫شـیو ‌ههای گذشـته عمـل کـرد‪ .‬جمـع کـردن زبالـه‪،‬‬               ‫مـابـهبقیـهب ‌هعنـوانرقیـبنـگاهم ‌یکنیـم‪.‬آ ‌نهـاتفکـر‬
‫اتوبو ‌سرانـیودفـنامـواتامروزهدیگرازسـطح ‌یترین‬               ‫خودشـانرادارنـدومـاهـمتفکـرخودمـانرا‪.‬رقیبانما‬
‫وابتدای ‌یتریـن کارهـایشـهراسـتوفرمـولخـودش‬                   ‫دچرنـاندتدخاسبــتا ‌هانت ادموسدـرایـل اتکفاطقیـاتـفیوافگـتـراوهدقـکـرارهنقمبا‌یًلگیبـرنرـاد‪.‬ی‬
‫را دارد‪ .‬کار شـهردار گسـترد ‌هتر از ای ‌نهـا اسـت؛ زیـرا بـا‬  ‫اصلا ‌حطلبـان سـابقه نداشـت؛ اصو ‌لگرایـان طرفـدار‬
‫شهریزندهوشهروندانیزندهروب ‌هرواست‪.‬شهرداری‬                     ‫آقـایروحانـیسـتادتشـکیلدادنـد؛مثـلآقـایناطـق‬
‫بایـدافـقجدیـدیبـاز کندتاحمایتوهمـکاریمردم‬                    ‫نـوری و آقـای لاریجانـی‪ .‬در خیابـان هش ‌تبهشـت‬
‫راجلـب کنـد‪.‬شـهرداربایـدمکانیسـ ‌مهاییرابداند که‬              ‫اصفهـان هـم سـتاد رسـمی تشـکیل دادنـد و کنـار مـا‬
‫بهتوسعۀعمومیشهرمنجرم ‌یشود‪.‬دیدگاهشهردار‬                       ‫فعالیـت کردنـد‪.‬همچنیـن‪ ،‬گروهـیبـاعنـوانحامیان‬
‫حتـی بایـد فراتوسـع ‌های باشـد تـا بتوانـد آینـدۀ شـهر و‬      ‫مردمـیدولـتدر قالـبسـتادیشـروعبـه کار کردنـد‪.‬‬
‫مسـائلشراپی ‌شبینـی کنـدوبـرایمعضلاتی کهمثل‬                   ‫گروهیهماصو ‌لگرایانمعتدلیااصو ‌لگرایانمنطقی‬
‫ترافیک‪،‬محی ‌طزیست‪ ،‬کمبودبودجهوتراکم کارکنان‬                   ‫اهحسمتندد‌ینکژاهادزمدرشوا ‌هغهداهوکمردنسائدلبسییکارهدلدرخدووررنۀده‪.‬آش‌نه‌تاعساملل ًاۀ‬
‫شهرداریرا ‌هحلیمناسببیابد‪.‬درحالحاضر‪،‬تراکم‬
‫کارکنان شـهرداری یکی از مشـکلات جدی شـهر اسـت؛‬
‫چـونبیشـتردرآمدشـهرداریصـرفحقوق کارکنانش‬
‫م ‌یشود‪.‬البته کسی کههمۀاینخصیص ‌ههاراداشته‬
   35   36   37   38   39   40   41   42   43   44   45