Page 87 - ماهنامه شماره 23 برای فردا
P. 87
شمار ٔهبیستوسوم86
آذر مـاه 1397
اولینبارق ههای
آخرین هاویه*
بررســـیݡنشـان ههایپسامدرنیســـــــم
در آثا ِر ابتدای ِی ابوترابخسروی
«گمشـده» ،ب یهویتـی آد مهـا در زندانـی اداحتسـمتـاا ِل ًان در پوسـ ِت و زیبا ظاه ِر انتقال بدهد و برای گردوی پوک، ابوتـراب خسـروی را همـواره یکـی
ما کتـی از دنیـای عصـر حاضـر اسـت آ نقـدر کـه کاغـذی بـه هیـچ کار نم یآیـد. از پیشـگاما ِن داسـتا ِن پسـامدرن
پررنـگ شـده کـه هیـچ کـدام از زندان یهـا از دیگـری مه مترینوجهتمای ِزداستانپس تمدرننسب تبهدیگر در ایـران دانسـت هاند و زیـاد
بـرای خـو ِد ایشـان کـه گقاابهـِ لتی بـشـا نخگیهباص ننیهـاسـو زتن،دانحبـتـاین داسـتا نها،ب هلحـا ِظمفهومـیومحتوایـی،دی ِدانسـا ِن هـم دربـار هاش نوشـت هاند .امـا
هـم اختالط م یکننـد. بمـهطلقدـنًایـاهییچپچییرـازمـراوبـانقخـطوعیدـ اتسـنمت.یپانذیســرا ِد.ن پسـ تمدرن آنچـه دربـارۀ او و تحلیـل سـب ِک
جالـب اینجاسـت کـه خـو ِد آ نهـا از ایـن ب یهویتـی پسـ تمدرن مهردادعسگری قص هنویسـ یاش خواند هایـم،
و محصـور بـودن در دنیـای ب یهوی تهـا راض یانـد و همۀارکانطبیعتدر نظ ِراومحلبحثاستوجوا ِب بکـیهشـمتؤرلفحـهوهـِالیداسصــتوار ِنیهقایصیهبـهـوادیه
حتـی فکـر بیـرون رفتـن از آن آزارشـان م یدهـد! نکتـۀ هیـچ «چرا»یـی «زیـرا»ی مشـخصی نیسـت و هی چچیـز پساسـاختارگرا ،واض حتـر و تکام لیافت هتـر ،در آ نهـا
تأم لبرانگیـز دیگـر ،حضـور فـردی بـا هویـت مشـخص و ب هویـژه هی چکـس ،جایـگا ِه معیـن و هویـ ِت ثابتـی در مشـهوداسـتوآنچه کمتردر اینبررسـ یهابهآنتوجه
اسـت کـه از خـارج از زنـدان پـا بـه ایـن دنیـای خوفنا ک نظـا ِمعصـ ِر کنونـیندارد(البتـها گربـرایآننظامیقائل شـده،رون ِدروبهتکاملو گذاِر نویسـندهاز مدرنیسـمبه
المبتـیکهنـنتدی مجاههنیـیزِآتشـواکقارعـا ِسیـ آتن.هـوراوراد م یگـذارد و سـعی بماهشـمیترمیـ).نزمـچاراینـویگاـسذـِر آتنکـدهرمنعظـمـِروالنًا بســاا ِرنؤیپاباسـفـ تی،مثادبرـنت، پسامدرنیسـم اسـت .اهمیـت این موضـوع زمانی آشـکار
بهشـان بازگردانـد و مدرایبتشودادسکعهبایمداطشالتعهۀمآثفاِاراهبیتمداوی ِمیحختواسرویپیسادرممدرینییابیسمماراو
فردی «با ماهی ِت معین» به این دنیاها عنصری است نگهداشتنوبهعقببرگرداند ِنآنوعنصرتکرار،بهآن بدوناستفادهازنشان ههاومؤلف ههایصوریآنمنتقل
که در اغلب داستا نهای این مجموعه تکرار م یشود. پاسخدادهم یشود.مجموعهمۀای نها،دنیاوآنچهرا کندوجایشـگفتیاسـت کهدر اینراهاز بسـیاریدیگر
در داسـتا ِن «میخانـۀ سـبز» ،بـاز بـا دنیایـی مواجهیـم در آناسـتدر چشـ ِمانسـا ِنپس تمدرنبهچیزیبدل موف قتـر بـوده اسـت؛ از آ نهـا کـه بـا وصل هپینـه کـرد ِن
سخـالوـ ِیق پـر از انسـا نهایی کـه بـرای مـا ،خودشـان و م یکند که گویاتصویریمصنوعازچیزدیگریاست که تکنی کهـای رنگارنـگ در داستا نهایشـان ،تالش
داسـتان ،شـناس نیسـتند ،البتـه ایـن بـار در آن خـودوجـو ِد خارجینـدارد. کرد هانددر اینحیطهحرفیبرای گفتنداشـتهباشـند،
مرزهـای وجـود و در دنیـای مـردگان کـه باز اسـتعار های خسـروی در مجموعـۀ اولـش ،هاویـه ،سـعی کـرده اسـت امـا فقـط قبایـی بـرای داستا نهایشـان دوخت هانـد کـه
هوشـمندانه اسـت از انسـا ن عصـر حاضـر .در ایـن ایـنمفاهیـمراطـوریبـهمخاطـبالقـا کنـد کهنیـازیبه بـه تـن آ نهـا زار م یزنـد .انـگار غافـل بود هانـد از اینکـه
داسـتان نیـز فـردی کنجـکاو وارد ایـن دنیـا م یشـود و تکنی کهایظاهرینداشـتهباشـدومخاطبدردنیا ِی هـر تکنیکـی کـه در داسـتان بـه کار مـ یرود در خدمـ ِت
نا گزیر به سـم ِت همان خلِأ وجودی رانده م یشـود که ب یهویـ ِت آد مهـای داسـتان غوطـه بخـورد .جـز یکـ یدو مفهومـی اسـت کـه آن داسـتان قـرار اسـت بـه مخاطب
دیگـران دچـارش شـد هاند. دچانسـدتادانس،تادربناایقـ ِنیآم نجهـماونعیـهزازمایوفـنمقبنوظدرهناگاسـهتی.مدریاایننداجزیابمه.
«برهنگی و باد» ،داستا ِن انسا نهایی است که آ نقدر * جهنم

