Page 89 - ماهنامه شماره 23 برای فردا
P. 89
شمار ٔهبیستوسوم88
آذر مـاه 1397
دگݡردیسینهادقدرت
یادداشتیبررما نهایابوترابخسروی
نقطـۀاوجایـنتنـش،قتلاقلیماسـت. اندیشـۀتمامی تخواهدرسـ هگان ههایابوترابخسـروی رما نهـای ابوتـراب خسـروی کـه
امـرقدسـیهمـوارهدر پـیقـدرتاسـتتـابـه کمـکآن در لبـاس امـر قدسـی جلو هگـر م یشـود ،هرچنـد گاهـی بـه رونـد شـک لگیری قـدرت ،در
حضـور خـودراتوجیـه کنـد.بدیـنمنظـور لازماسـت که ایـن مسـئله در کارکـرد اجتماعـی قدیـس خودنمایـی قال ِبقداسـت،خرافـهوفرق هگرایی
قدیسـی کـه نماینـدۀ امـر قدسـی اسـت اعمالـی خـار ِق م یکنـدو گاهدرنهادهـایقـدرت،مانندفرقۀمفتاحیه، م یپردازد،درحقیقتنقدیاست
عادتانجامدهد،مانندعملی کهخواجۀ کاش فالاسرار نهـادخانقـاه،نهـادخوانیـنوانجمنادبـی.نهادخانقاه براندیشۀتمامی تخواه.البتهباید
بـابـدنبلقیـسانجـامم یدهـدوتـنپار هپـار هاشرااز نـو وهـرنهـادهرمـی کـهدر رأسخـودحا کمـیانتقادناپذیـر گفـتجه تگیرینویسـندهدر نقد حسیناسدی
مجموعم یکند.شدرکهمبرایاثباتآیاتیهوه«بذر داشـته باشـد نهـادی تمامی تخـواه اسـت و ریشـۀ ایـن قـدرت ،حرکتـی رادیـکال نیسـت؛ جوزانی
تمامی تخواهیرا«بایددرقدرتزمینی،یعنیدروجود
رودخان هایبرزمیننشانمود،چنا نکهبهطرف ةالعین، پایگانیخانقاهی کهمرادرابرتراز مریدم یداندوجایاو زیرانویسندهدراینس هگانه(اسفار
رودی ک فآلودچوناژدهاییخشمنا کوب یانتهاغرید رابالاتـرقـرارم یدهـد،یافـت.»2اینپیوندمـرادومریدی کاتبـان،رو ِدراویو ملـکان عـذاب)
وازبرابردیدگانمشرکان گذشت.»4همچنیندرروایتی ن هتنهادرنهادخانقاهخودنماییم یکند،بلکهدرزندگی نشـان ریختن شـالودۀ بنایی اسـت برای بداهآدرامنـیشـدمراپیـ ِیی
کـهقـومیهـوددربـارۀمامـازلفـاسـاخت هوپرداختـهاسـت شـخصیواجتماعـینیزنمایـانم یشـود؛زیـراب هصورت نحـوۀ کلـی از اندیشـۀ تمامی تخـواه و
ب هنوعیبااینمسئلهمواجهیم؛زیرادر اینروایت،ماما فرهنگ زیستی درآمده است .اما در نهاد خانقاه ،چون با شـک لگیری آن در جامعـه و ذهـن فـرد .نویسـنده بـرای
زلفابهدرج هایاز قداسـتم یرسـد کهپاهایشـدرکبا سلسل همراتبمواجهیم،اینحالتبیشتررخم ینماید؛ اپیررادناـخی اتسـوتگفاسدتهرکـرشدایه انسـمضت؛مبـوهنعازبامرتـؤلفی اهیـهانیسـفرههرنمـگا ِنی
اوسـخنم یگویـد.نکتـۀمهـمدر ایـنرمـانجه تگیری چونرأسهرم کهقابلیتبیشتریبرایدریافتحقایق
متـندر برابـرامـرقدسـیاسـت.چنا نکهاز متـندریافت دارد ،دارای حـق بیشـتری نیـز هسـت؛ بـه همیـن دلیـل بازگشتبه گذشتهاستدردرازنایتاریخاینسرزمین،
م یشـود ،قداسـت نقـش مثبتـی در جامعـه نـدارد؛ م یتـوان گفـت«خواسـ ِتحقیقـتبازتـابیاسـویۀدیگر و نگاهـی بـه آینـده بـرای نشـان دادن قـدرت و صلابـت
زیـرا «کرامـات قدیسـین چـون عدالـت ایجـاد نم یکنـد، ایـجوینـاندهدیوشـجـزۀتتفمالاـمهیایتمخـتوعافهـ ،کنـوهَقر َدرگوپیـمیسـجلامعکهچویـفـزردیاراز
باعـث کشـتار م یشـود.»5از سـویی ،گویـیقدیسـاننیـز خواسـ ِتقـدرتاسـت.» 3
بـر بیهودگـی کارشـان آ گا هانـد .خواجـۀ کاش فالاسـرار اسـفار کاتبـانرمانـیاسـت کـهبـاطرحمسـئلۀقداسـت، آن باقـی نگذاشـته اسـت .در فرهنـگ صوفیانـه بارهـا از
بـه شـاه مغفـور م یگویـد« :علـم بـه تقدیـر ،سـلطان را بـه بسـتریمهیـام یکنـدبـرایبررسـیعملکـردقداسـتدر رواداری صوفیـان سـخن بـه میـان م یآیـد؛ چنا نکـه از
کابـوسم یکشـاند،در گـذر!»6اوبعـداز اصـرار شـاهادامـه جوامـع بشـری .رویارویـی قداسـت بـا عناصـری کـه بـه ابوالحسـنخرقانـینقـلشـده:هر کـسبدینسـرایدر
م یدهـد« :بـدان و آ گاه بـاش کـه راز تقدیـری کـه مـا بـر نحویمنک ِرقداس تاند،منط ِقحرکتیرخدادهاراشکل آمـد،نانـشدهیـدواز ایمانـشمپرسـید کـههـر کـس که
شـما م یگشـاییم ،معبـری خواهـد بـود بـه دوزخ »7.از م یدهـد.خواجۀ کاش فالاسـرار،شـدرک،مامازلفـاوقوم بـهدرگاهخـدابـهجانـیارزد،البتـه کـهبهدرگاهحسـنبه
طرفـی خواجـه بعـد از افشـای راز ،خودسـوزی م یکنـد؛ یهودعناصریقدسـ یاند کـهدر روای تهـایخاصخود نانـیارزد.امـاایـنرواداریهمۀماجرانیسـتودر تاریخ
زیرانم یخواهددیگربارمسببچنینفاجع هایباشد. ایفاینقشم یکنند.حضور امرقدسیدر سراسررمان، صوفیهبارهابهخشون تهایفراوانبرم یخوریم.آنچه
گدفلاتـلـارتشبــردآرگاکهـ ِهیماوچانزیتـأثنیـ ِنرمـسـوو ِدءرفیتادراردش. اقـدام خواجـه باعـث تنـش اسـت .وقتـی خواجـۀ کاش فالاسـرار تقدیـر باعثتولیداینخشون تهابوده،حضورهمیناندیشۀ
دارد .رفتـار و شـاهراآشـکارم یکنـد،بـا کشـتارفرزنـدانشـاهمواجهیم. تمامی تخواهاسـت؛زیرا«باوربهاینکهحقیقتی کسـر
شدرکبههومنم یگوید«:کاش کهزادهنم یشدهبودم همچنیـنبازنگشـتنشـدرکبهبابل،حملـۀنبوکدنصر نزدپیروانشـریع ِتمناسـتسـببم یشد کهحتیدر
که وهـهزارمهـچزناارنسـدارلخبـاودکهاومسونحـاگبلمکاـنهدُبـهبوومددمو.بـاهرهم دچرناخـنا بـه فاریـاب را بـه دنبـال دارد؛ زیـرا نبـود او در بابـل سـبب شماریاز ساد هتریناختلا فهامیانمذاهب گونا گون
ک قحطـیشـدهاسـت.جـدالمـردمفاریاببـرایتصاحب عدمتحملوتوسـلبهخشـونترشـد کند...صوفیان
شومبهسرزمینی کهدورازآدم یزادگانباشد کهازبودن جسـمشـدرکنیـزدرهمیـنراستاسـت.تقابـل ِسـرجان بارهـا بـه سرنوشـت حالج اشـاره م یکردنـد و مـرگ او را
آسـایش کنـم »8.مـرگ شـدرک نمونـ های از خودسـوزی اورلومامازلفانیزتن شزاست؛زیرا ِسرجاناورلهمواره بیانـیاز رویارویـیبـاخش کاندیشـیم یدانسـتند؛ولـی
خواجهاسـت.راویم یگوید«:آنگاهشـدرکفرونشست بـالحنـیتمسـخرآمیزاز شـدرکقدیـسسـخنم یگوید. در میانخو ِدصوفیاننیز کمنبودند کسانی کهدر برابر
وفرمودمنبهنیرنگباهمچونتوییجن گآورشدم، ارتبـاط سـعید و اقلیمـای یهـودی کـه ه مکیشـانش بـه اندیشـ ههای دیگـر و نـو همـان خشـونت و عـدم تحمـل
خواهـم کـه دورانـی بـه آسـایش درآیـم ،همچـون سـنگ اصالتنژادوخونعقیدهدارندنیزباعثتنشم یشود. جالدا ِنحالجرااز خـودنشـاندهنـد» 1.
6 .6همان:ص.79 3 .3همان:ص.114 1 .1احمدی ،بابک« ،چهار گزارش بر تذکره الاولیاء عطار» .نشر
7 .7همان:ص.80 4 .4خسروی،ابوتراب«،اسفارکاتبان».نشرقصه.چاپدوم.1380.ص.26 مرکز .1379.صص .104-105
8 .8همان:ص.52 2 .2همان،ص.112
5 .5همان:ص.69

