Page 10 - ماهنامه شماره 18 برای فردا
P. 10

‫‪ 10‬شمار ٔههجدهـم | مهݠـرمــاه‪1396‬‬

                                                                                                                                ‫‪....................................................................................................‬‬
                                                                                                                                ‫‪.....................................................................................................‬‬
                                                                                                                                ‫‪.....................................................................................................‬‬

‫اجتماعـی‪ ،‬فقـر و عصبی ‌تهـای ناشـی از جامعـ ‌های كـه‬                                          ‫م ‌ینویسـند و لاجرم م ‌یروند جدا کرده اسـت؛ چنا ‌نکه‬                                    ‫کـوروش اسـدی در سـال ‪ 1343‬در آبـادان متولـد شـد‪.‬‬
‫روابـط شـهری مـدرن بـه جـای روابـط عاطفـی و سـنتی‬                                             ‫تـا بـه ای ‌نجـای کار ا گـر گزیـدۀ داسـتا ‌نهای کوتـاه‬                                  ‫شـوقنوشـتناز نوجوانیدر وجودشجوشـید؛ امااین‬
‫قـرار مـی گیـرد‪،‬در بـیاعتنایـیوسـردیروابـطآد ‌مهابا‬                                           ‫نـساـام ‌کلـهواریش اسـتسـرود ِنیاخصیدرررناشدـری کتناابیـینگمردجآمورویعـم‪،‬هباسـ‌یشـت‪».‬ک‬  ‫نوشت ‌ههاشخصیباقیماندتاسال‪ 1359‬کهبههمراه‬
‫یكدیگر عینیت می یابد‪ ».‬با آنکه اسدی زاویۀ نگاه خود‬                                                                                                                                    ‫خانـواد ‌هاشبـهتهرانمهاجرت کرد‪.‬خوانـدنآثار ادبی‬
‫را در هالـ ‌های ازب ‌یمکان ‌یهـا‪ ،‬ب ‌یزمان ‌یهـا و ب ‌ینام ‌یهـا‬                              ‫تنهـا دغدغـۀ کـوروش اسـدی چگونگـی نوشـتن‬                                                ‫بزرگدنیارااز هماناوایلجوانیآغاز کردو«خواندنو‬
‫پنهـان م ‌یکنـد‪ ،‬م ‌یتـوان بخ ‌شهایـی از روزگار رفتـۀ‬                                         ‫نبـود‪ ،‬بلکـه او بـه ماهیـت هنـر‪ ،‬ب ‌هویـژه نویسـندگی نیـز‬                               ‫نوشـتن» به دغدغ ‌ههای اصلی او بدل شـدند‪.‬‬
‫ایرانیـانرادر دودهـۀاخیـردر آثار اودید‪ .‬کورشاسـدی‬                                             ‫م ‌یاندیشید‪ .‬احمد ابوالفتحی در نقدی بر رمان کوچۀ‬                                        ‫اسـدی نوشـتن را امـری ذوقـی توصیـف م ‌یکـرد‪ .‬او در‬
‫در گف ‌توگویـیبـاسـایتانجمـنرمان‪ ۵۱‬م ‌یگویـد‪«:‬در‬                                              ‫ابرهای گمشـده(مجلۀتجربه‪،‬شـمارۀ‪،49‬نوروز‪)1396‬‬                                             ‫گف ‌توگویی با ایسنا در سال‪ 1392‬گفت‪« :‬تو کم کم آن‬
‫رمان(گنبد کبود)‪ ،‬هم از جنگ حرف زده م ‌یشود‪ ،‬هم‬                                                ‫ایـنرمـانرادرگیـر«چیسـتیهنـر»م ‌یداند‪«:‬شـیو ‌هاش‬                                        ‫[نوشـتن] را در خود کشـف م ‌یکنی‪ .‬کسـی نیسـت به تو‬
‫امز اعننـقاالیتبارویهخــمیبچونـددنوراقماعـنهنتیاریسـخـ ِتی‪..‬د‪.‬یمـگـرن‪ ،‬وهلـرگزی ادیـغندبـغهۀ‬  ‫اوزیژهگمی‌یـهانیـرویسـدارتدکـکـه اهوخدـراه ِمصـهکـوجرـاویشاثـارسـخـدودیراا مسـجـتا‪.‬ز‬    ‫بگوید نویسنده هستی یا نه‪ .‬باید بنویسی و پاره کنی و‬
                                                                                                                                                                                      ‫نوشـت ‌ههایترابـهدیگـرانبدهیتـابخوانند‪».‬‬
                  ‫پرداختـنبـهتاریـخنداشـت ‌هام‪».‬‬                                              ‫م ‌یدانـد کـهبوطیقـایخـودراتبییـن کنـد‪‹:‬هنـرشـکل‬                                        ‫او افـزون بـر نویسـندگی‪ ،‬بـه ویراسـتاری و تدریـس‬
‫کـوروش اسـدی هرچنـد نخواسـت و نتوانسـت فقـط‬                                                   ‫متعالـی سـرکوب اسـت› (ص ‪)۱۶۰‬؛ ‹کار هنـر درآوردن‬                                         ‫داستا ‌ننویسـی نیـز‌پرداخـت و همچنیـن در دور ‌ههـای‬
‫براسـاس سـلیقۀ مخاطب بنویسـد‪ ،‬او را از پیش چشـم‬                                               ‫احساسـات یک لحظه اسـت‪ .‬هنرمند سـنگ را توضیح‬                                             ‫عهدهداشـت‪ .‬کورش‬     ‫امسـختدلـیفد‪،‬رداطوورلیسـجاوا‌لیـهزاادبـینیسراببتـ ًار‬
‫دور نداشـت‪« :‬ا گـر بگویـم مخاطـب مهـم نیسـت‌‪ ،‬دروغ‬                                            ‫نم ‌یدهـد‪ ،‬کارش درآوردن شـکلی اسـت در سـنگ›‬                                             ‫کوتاهنویسندگ ‌یاش‪،‬‬
‫است‌‪،‬اماایناهمیتدر حدینیست کهروینوشتن‬                                                         ‫(ص ‪ )۱۵۸‬و ‹ادبیـات عرصـۀ وهـم اسـت؛ هر ‌جومـرج‬                                          ‫سـه مجموعـه داسـتان بـا نا ‌مهـای پوک ‌هبـاز (نشـر آ گـه‪،‬‬
‫نویسـنده تأثیـر بگـذارد‪ .‬نوشـتن یـک مسـئلۀ درونـی و‬                                           ‫موجـودات ذهـن کـه بـه دنبـال زبا ‌نانـد؛ م ‌یگردنـد تـا‬                                 ‫‪ ،)1378‬بـاغ ملـی (نشـر سـالی‪ )1382 ،‬و گنبـد کبـود‬
‫یـکجـور عشـقاسـت‪.‬وقتـینوشـتنراشـروعم ‌یکنی‪،‬‬                                                   ‫بیابنـد‪ ،‬تـا بـه زبـان بیاینـد‪ ،‬برسـند بـه صـدا و صـوت …‬                                ‫(نشـرنیمـاژ‪)1394،‬ویـکرمـانباعنـوان کوچۀابرهای‬
‫مخاطبنداری‪.‬ماهمدر دور ‌هایبزرگشد ‌هایم کهبه‬                                                                                    ‫‹(ص ‪».)۷۵‬‬                                              ‫گمشـده (نشـر نیمـاژ‪ )1394 ،‬منتشـر کـرد‪ .‬مجموعـه‬
‫ایـنمسـائلعـادت کرد ‌هایموپوسـ ‌تکلفتشـد ‌هایم‪».‬‬                                              ‫شـیو ‌ههای داستا ‌ننویسـی کـوروش اسـدی از همـان‬                                         ‫داسـتان گنبـد کبـود قـرار بـود در سـال ‪ 1387‬بـا عنـوان‬
‫بـا آنکـه داستا ‌ننویسـی مه ‌متریـن دغدغـۀ کـوروش‬                                             ‫سا ‌لهایآغاز نوشتنهموارهتوجهمنتقدانرابهخود‬                                              ‫پایـان محـل رؤیـت اسـت ب ‌هوسـیلۀ نشـر ثالـث چـاپ‬
‫اسـدیبـود‪،‬اودر عرص ‌ههـایدیگـر کـهالبتـههمـوارهبـه‬                                            ‫جلب کرد‪.‬خلیلدرمنکیدرتحشی ‌هایبرداستا ‌نهای‬                                              ‫شـود؛امامجوز انتشـار آنصادر نشد‪ .‬کوروشاسدیبا‬
‫ادبیـات مربـوط اسـت نیـز دسـتی داشـت‪ .‬از آن جملـه‬                                             ‫کوتـاه کـوروش خسـروی بـا عنـوان «طفـر ‌هروی از‬                                          ‫مجموعهداستانباغملیدر سال‪ 1382‬برگزیدۀجایزۀ‬
‫م ‌یتـوان به«شـناخ ‌تنامۀ سـاعدی» و «افسـون چشـم‬                                              ‫رودررویـی مسـتقیم بـا چیزهـا» م ‌ینویسـد‪« :‬او هیـ ‌چگاه‬                                                     ‫ادبـی گلشـیری شـد‪.‬‬
‫خورشـید» (نثرنویسـی رسـتم و سـهراب‪ ،‬و رسـتم و‬                                                 ‫ب ‌هطور مسـتقیماز چیزینم ‌ینویسـد‪.‬هنـگامخواندن‬                                          ‫اآسـشـندایییدربـبـاارهۀوداشـنسـتاگنگلو هشـیمرچنییـدرن زبشــاکن ‌لاگویعرمییقـد ًیاـمدگؤثاـهر‬
‫اسـفندیار)وهمچنینمقالۀ«صخر ‌ههایباسـتانی»در‬                                                   ‫داسـتا ‌نهای کـوروشاسـدیمـداماحسـاسم ‌یکنیـد‬
‫کتاب کتابت روایت اشـاره کرد‪ .‬شـناخ ‌تنامۀ سـاعدی‬                                              ‫نویسـنده از چیـزی کـه دارد م ‌ینویسـد دور م ‌یشـود‪...‬‬                                   ‫بـود‪«:‬در دور ‌های کـهمـا کارمـانراآغـاز کردیم‪ ،‬گلشـیری‬
‫کتابـی اسـتدربـارۀنمایشنام ‌هنویسـیوداسـتا ‌نگویی‬                                             ‫و ب ‌هجـای آنکـه از آ ‌نچیـزی کـه م ‌یخواسـته بنویسـد‪،‬‬                                  ‫و شـاملو زنـده بودنـد‪ .‬کسـی کـه شـعری م ‌یگفـت‪ ،‬آن را‬
‫غلامحسـین سـاعدی که نشـر قصه آن را در سـال‪۱۳۸۱‬‬                                                ‫بنویسـد‪ ،‬از چیز دیگری نوشـته که هرچند به آن خیلی‬                                        ‫بـه شـاملو نشـان مـ ‌یداد‪ ،‬داسـتا ‌نها ‌یمان را هـم بـه‬
‫منتشـر کرد‪ .‬کتابت روایت را نیز نشـر آ گه در سـال‪1395‬‬                                          ‫امـا خـود خـود آن نیسـت‪ .‬و ایـن‬  ‫خصیرلفــ ًاییـنزدکیـدرکدانسـشـانت‪،‬ه‬                    ‫گلشـیری م ‌یدادیـم تـا بخوانـد‪ ».‬بـا ایـن حـال او آرا ‌مآرام‬
‫بـهبـازار کتـابعرضـه کـرد‪ .‬کـوروشاسـدیدر مصاحبۀ‬                                               ‫روانکاوانـه نیسـت‪ .‬ایـن هـراس‪،‬‬                                                          ‫راهخودرام ‌یجسـتوم ‌یکوشـیددر داستا ‌ننویسیبه‬
‫خود با ایسنا از کتابی با عنوان رباعیات ایام نیز نام‌برد‪:‬‬                                      ‫هراسـی سیاسـی نیـز هسـت‪ .‬خیر ‌هشـدن بـه امـر واقـع‪،‬‬                                     ‫زبانونگاهخاصخوددسـتیابد‪.‬سـیاوش گلشیری‪،‬‬
‫«‪[...‬کتـابرباعیـاتایـام]آمـادۀانتشـار اسـت‪،‬امـاهنوز‬                                           ‫خیر ‌هشـدن به خود چیزها ممنوع اسـت‪ ».‬بااین حال‪،‬‬                                         ‫نویسـنده و منتقـد ادبـی‪ ،‬در مطلبـی بـا عنـوان «سـبک‬
‫آن را به ناشـری نداد ‌هام‪ .‬این اثر مجموع ‌های از قطعات‬                                        ‫در آثـار اوهمـوارهسـای ‌هایاز واقعیـاتامـروزیجامعهبه‬                                    ‫و سـیاق داستا ‌ننویسـی کـورش اسـدی» م ‌ینویسـد‪:‬‬
‫کوتـاه اسـت کـه بـه نثـر نوشـت ‌هام‪ .‬ایـن اثـر تجربـ ‌های در‬                                  ‫چشـمم ‌یخـورد‪.‬حسـنمحمـودیدر« گزارشـیاز روند‬                                             ‫«تبحـراودر خلـقاسـتعاره‪،‬مهارتـشدر پرداخـتزبانی‬
‫ت ‌کچهر ‌هنویسـی (پرتـره) از لحظ ‌ههـا‪ ،‬موقعی ‌تهـا‪،‬‬                                          ‫داستا ‌ننویسـی کـوروش اسـدی» م ‌ینویسـد‪ « :‬بازتـاب‬                                      ‫متفاوتوخلقساحتیشعرگونهدر بسترداستا ‌نهای‬
                                                                                              ‫وقایـع اجتماعـی ناشـی از جنـگ‪ ،‬محدودی ‌تهـای‬                                            ‫کوتاهـش مسـیر او را از خیـل دیگرانـی کـه م ‌یآینـد‪،‬‬
             ‫حـرکات و گاهـی حتـی سـکوت اسـت‪».‬‬
   5   6   7   8   9   10   11   12   13   14   15