Page 62 - ماهنامه شماره 23 برای فردا
P. 62

‫‪61‬‬

‫جنـگ نابرابـر بـه غ ‌مانگیزتریـن و ناعادلان ‌هتریـن شـکل‬                          ‫اول ًاناتـواناسـتوثانیـ ًا کسـیهسـت کـهب ‌هجـایاو کار‬                                                                                 ‫اینموقعیتراتصور کنید‪:‬‬
‫ممکن شکست م ‌یدهیم‪ .‬کودک با تمام توانش فریاد‬                                      ‫کنـد و کـ ‌مکاری او را جبـران بکنـد‪.‬‬                                                                                                  ‫قـرار اسـت شـبی همـۀ افـراد خانـواده در کنـار هـم شـام‬
‫م ‌یزنـد بـه مـن فرصت بدهید تا مسـئولیت زندگـ ‌یام را‬                             ‫راحسـارزنبـأارهیطـودریادگورفمپ‪:‬ییـممـداا‌یدگمرربـ‌دیکردان؛ـپید روفـسبـمعهسمـدزاسخـحر ‌همتـترایوتمنکـ ‌یوشـددیهـءکدم‪.‬دنممبـکثاا ًنلل‬  ‫بخورنـد‪ .‬شـما ب ‌هعنـوان مـادر خانـواده در حـال آمـاده‬
‫بـر عهـده بگیـرم‪ .‬تلاش م ‌یکند یاد بگیـرد و تجربه کند‪،‬‬                                                                                                                                                                  ‫کـردن بسـاط شـام هسـتید‪ .‬ظر ‌فهـا را آمـاده م ‌یکنیـد‪،‬‬
‫اما ما این فرصت را از او م ‌یگیریم و نتیج ‌هاش م ‌یشود‬                                                                                                                                                                  ‫کوههـره کمارسرتیالازنمهبامشپـرودرب ‌هت‌شنیاهفاتیـٔهیمااندجرامی‬  ‫غـذارام ‌یچشـید‬
‫مسئولی که چندان مسئول نیست و در کارش تعهد و‬                                       ‫یک قاشق یا چنگال را با خشونت و از سر ب ‌یحوصلگی‬                                                                                                                                                       ‫م ‌یدهید‪.‬از آنجا‬
‫رما آ‌یمکـناددٔه‪.‬‬  ‫عشق ندارد و فقط به منافع شخص ‌یاش فکر‬                          ‫بـه کـودکم ‌یدهـدوم ‌یگویـد«بیـااینـم کار!دیگـهچـی‬                                                                                    ‫مثـل شماسـت‪ ،‬نشسـته و لحظ ‌هشـماری م ‌یکنـد کـه‬
                   ‫والدیـن بـا دادن مسـئولیت بـه کـودک‪ ،‬او‬                        ‫میخوای؟اینوببرسـرسـفره!»بعدهما گر کودکاز این‬                                                                                          ‫هم ‌هچیـزراآمـاده کنیـد‪.‬شـماهمبعـداز یکروز سـخ ِت‬
‫رویارویی با مشـکلات و دشـوار ‌یهای زندگی م ‌یکنند؛‬                                ‫رفتار ناراحتشودوقهر کند‪،‬مادر دوبارهجیغم ‌یکشد‬                                                                                         ‫کاری‪،‬تالشم ‌یکنیـد کارتـانرابـهبهتریـننحـوممکـن‬
‫پـس صبـر نکنیـد کودکتـان بـزرگ شـود و سـپس‬                                        ‫ودر جایـگاهقربانـیبرسـر کـودکمنتم ‌یگذارد کـه‪«:‬از‬                                                                                                                                                     ‫انجـام دهیـد‪.‬‬
‫مسـئولی ‌تپذیر شـود‪ .‬بـرای آمـوزش مسـئولی ‌تپذیری‬                                 ‫صبـحتـاشـبدارمبـرایتوتلاشم ‌یکنـم؛حالا همقهر‬                                                                                          ‫کودک پن ‌جسـال ‌هتان از شـما م ‌یخواهد به او مسـئولیتی‬
‫بـه کـودکان هی ‌چوقـت زود نیسـت‪ .‬کـودک را دسـ ‌تکم‬                                ‫همم ‌یکنی!»ا گرهم کودکبپذیردوبااندوهآنقاشق‬                                                                                            ‫بدهیـد‪ .‬شـما کـه حسـابی خسـته و کلاف ‌هایـد‪ ،‬ترجیـح‬
‫نگیریـد‪ .‬او توانایـی مسـئولی ‌تپذیر شـدن را دارد‪،‬‬                                 ‫یاچنگالرابگیردوبرود‪،‬مادر نفسراحتیم ‌یکشد که‪:‬‬                                                                                          ‫م ‌یدهیـد کـودکبرودسـرسـفرهبنشـیندوخودتـان کار‬
‫آنکـه‬  ‫بح‌هاتـندیازؤقهتتـواینخیشلـبهیاکوومچـسئوکلایسـت بت‪،‬دفهقیـدطوبد‌هرشـعرینط‬  ‫«آهـان‪ ...‬راحت شـدم!»‬                                                                                                                 ‫ارایـبهنافتکمـارممبر‌یکسناینیددک‪.‬هشاشـیمدادهر پمی ِسشـناهبخایوددآفـگادها کذارهنتیاکننیبده‬
‫حال‬                                                                               ‫در ایـن حالـت نیـز عز ‌تنفـس و اعتمادب ‌هنفـس کـودک‬
‫او را دسـ ‌تکم نگیریـد و در زمـان و مـکان مناسـبی ایـن‬                            ‫از بیـن مـ ‌یرود و بـاور اینکـه م ‌یتوانـد مفیـد باشـد در او‬                                                                          ‫وبهتریـنباشـیدوخـودرادر جایـگاهقربانـیم ‌یبینیـد‪،‬‬
                       ‫کار را انجـام دهیـد‪.‬‬                                       ‫ک ‌مرنـگ و ک ‌مرن ‌گتـر م ‌یشـود‪.‬‬                                                                                                     ‫درسـت مثـل مادرتـان و درسـت مثـل مـادر همسـرتان‬
‫یادتـان باشـد کـه در مسـئولی ‌تپذیری اجبـاری در کار‬                               ‫ببــرراودی اسیـنرکـسـهفبـرههوکـبنودشـیکنثادبـ‪ ،‬قاتبلکنمــ ٔهد‬  ‫سـناریو سـوم‪ :‬مـادر‬                                                    ‫ودامشـثـت ‌لهایا کدث؛ـپرـ زس‌نقهاطیـعـ ًایمکـ ‌یهخدویاهدی‌هـایـدبدچو بهـاپـ آی‌نکهـارا مـشرابورودهد‬
‫نیسـت‪ .‬کـودک را مجبـور بـه کاری نکنیـد؛ بلکـه بـه او‬                                                                                             ‫ناتـوان اسـت و بایـد‬
‫پیشـنهاد بدهیـد؛ کـودک نیـز مختـار اسـت پیشـنهاد‬                                  ‫غـذا را بـا خشـم بـه دسـت کـودک م ‌یدهـد و در حالـی‬                                                                                   ‫وخودتـانهمـۀ کارهـاراانجـامدهیـد‪.‬‬
                   ‫شـما را قبـول کنـد یـا نکنـد‪.‬‬                                  ‫کـه هنـوز خـودش دسـت ‌ههای قابلمـه را گرفتـه اسـت‪،‬‬                                                                                    ‫بیشـترمواقـعدر چنیـنموقعیتـیباسـهسـناریوروب ‌هرو‬
‫بـه کـودک مفهـوم وظیفـه‪ ،‬رسـالت و دغدغـه را یـاد‬                                  ‫بـه کـودک نـگاه م ‌یکنـد و م ‌یگویـد «بیـا! اینـم کمـک‪.‬‬                                                                                                                                               ‫هستیم‪:‬‬
‫بدهیـد‪ .‬کـود ِک مسـئولی ‌تپذیر آمادگـی پذیـرش‬                                     ‫اینـو بگیـر! ببینم م ‌یتونی بگیریش؟ انقد کمک کمک‬                                                                                      ‫سـناریواول‪:‬مـادر بـاجیغـیبنفـش کودکراسـرجایش‬
‫رسـال ‌تهای اجتماعـ ‌ی را دارد‪ .‬کـودک مسـئولی ‌تپذیر‬                              ‫م ‌یکنـی! بیـا دیگـه! اینـو ببـر!»‬                                                                                                    ‫م ‌ینشـاند‪.‬اوب ‌هقـدریدر ناخودآ گاهـشموقعیتخود‬
‫فقـط بـه منافـع شـخص ‌یاش فکـر نم ‌یکنـد و در کارهـا‬                              ‫در ایـن حالـت شـخصیت کـودک بسـیار بدتـر از دو‬                                                                                         ‫رامتزلزلودر معرضخطرم ‌یبیند کهاحساسم ‌یکند‬
‫منافـع ملـی و منافـع انسـانی را نیـز در نظـر م ‌یگیـرد‪.‬‬                           ‫سناریو قبل م ‌یشکند‪ .‬چه کسی مانند مادر م ‌یتواند‬                                                                                      ‫ا گربه کودکمیدانبدهد‪،‬از نقش کاملبودنوناجی‬
‫کودک مسئولی ‌تپذیر به مسئولی ‌تهای اجتماع ‌یاش‬                                    ‫ای ‌نچنیـن کـودک را شکسـت دهـد؟ در ایـن جنـگ‬                                                                                          ‫بودن فاصله م ‌یگیرد‪.‬‬
‫اهمیـت م ‌یدهـد؛ پـس ا گـر کـودک مسـئولی ‌تپذیری‬                                  ‫ت ‌نب ‌هتـن‪ ،‬کـودک تمـام تلاشـش را م ‌یکنـد تا خـودش را‬                                                                               ‫پـسدلیـلاینکهمادر کم ِک کـودکراپسم ‌یزندترس‬
‫تربیـت کنیـد‪ ،‬فقـط یـک کـودک را خـوب تربیـت‬                                       ‫ثابـت کنـد؛ امـا مادر خشـمگی ‌نتر از این حر ‌فهاسـت‪.‬‬                                                                                  ‫از تزلـزل و از دسـت دادن سـلطه و موقعیـت خـودش‬
‫نکرد ‌هایـد‪ ،‬بلکـه یـک سـرمایۀ اجتماعـی سـاخت ‌هاید‪.‬‬                              ‫مـا هـر روز در مواجهـه بـا کودکانمـان‪ ،‬آ ‌نهـا را در ایـن‬                                                                             ‫اسـت‪.‬در ذهـن کـودکهـمایـنبـاورشـکلم ‌یگیـرد کـه‬
   57   58   59   60   61   62   63   64   65   66   67