Page 80 - ماهنامه شماره 18 برای فردا
P. 80

‫‪ 80‬شمار ٔههجدهـم | مهݠـرمــاه‪1396‬‬

                                                                                            ‫‪....................................................................................................‬‬
                                                                                            ‫‪.....................................................................................................‬‬
                                                                                            ‫‪.....................................................................................................‬‬

‫جلـب رأی کارشـان جد ‌یتـر م ‌یشـود؛ یعنـی‬                                      ‫حسین اسدی‬
‫حرکـت دادن آرای خامـوش یـا بلاتکلیـف بـه سـمت‬
‫موردنظـر و آ ‌نقـدر ایـن هـدف بااهمیـت و شـیرین‬
‫اسـت کـه روش رسـیدن بـه آن‪ ،‬اهمیـت چندانـی‬
‫نـدارد‪ .‬پروژ ‌ههـا شـروع م ‌یشـود؛ از تخریـب رقبـا‬
‫گرفتـه تـا مظلو ‌منمایـی و بغ ‌ضهـای رو بـه دوربیـن‪،‬‬
‫از خلـق کلیدواژ ‌ههـای کنایـی گرفتـه تـا ژسـ ‌تهای‬

                               ‫اپوزیسـیونی‪.‬‬

                                 ‫آل کلاسیکو‬                                    ‫رأی به هیچ‬
                                                                        ‫وقتـی نسـیم انتخابـات ک ‌مکـم شـروع بـه وزیـدن‬
‫هفتـۀ آخـر منتهـی بـه انتخابـات و ب ‌هویژه چند شـب‬                      ‫م ‌یکنـد همیشـه عـد ‌های از مـردم هسـتند کـه وارد‬
‫و روز آخـر‪ ،‬حا ‌لوهـوای مـردم و رسـان ‌هها ب ‌هکلـی‬
‫رقابتـی م ‌یشـود‪ .‬چشـم خیابا ‌نهـا بـه تجمعـات‬                          ‫فاز شب ‌هروشـنفکری م ‌یشـوند‪ ،‬یا از تحریم گسـتردۀ‬
                                                                        ‫انتخابـات حـرف م ‌یزننـد یـا خـود را کنـار م ‌یکشـند‪،‬‬
‫سیاسـی پرشـور روشـن م ‌یشـود؛ بنرهـا نصـب و پـاره‬                       ‫در بح ‌ثهـای سیاسـی سـکوت م ‌یکننـد و بعـد بـا‬
‫م ‌یشـوند و تمامـی جاذب ‌ههـای بصـری از رن ‌گهـا‬
‫گرفتـه تـا صداهـا‪ ،‬شـعارها و‪ ...‬تنـور انتخابـات را گـرم‬                 ‫جمل ‌های تکراری جمع را ترک م ‌یکنند؛ گرچه شاید‬
                                                                        ‫ایـن جملـه چنـدان هـم غلـط بـه نظـر نرسـد‪ ،‬اینکـه‬                                                                                      ‫وای‬
‫م ‌یکننـد‪ .‬تخری ‌بهـا ب ‌هطـور ماهرانـ ‌های بیـن مـردم‬                  ‫ایـجمناعـهمـتهاترأفاقیًادماقدایـومم چـتهخوچبیـزی هی عمـنوشـاضنشـمد ‌ی؟!داهیـنند‬                                                       ‫بـــــــه‬
‫تداولیشـتدهوبباـهشدج؛اممثعل ًها‬  ‫م ‌یچرخـد‪ ،‬کافـی اسـت جملاتـی‬                                                                                                                                                ‫کݡلوخ‬
                                 ‫عرضه کرد که بار معنایی خاصی‬            ‫قصد‬    ‫روأخییلـدادی من نحدکاـرنمدمو ا‌یگصویل ًانـکدانایدیندبـاایر بی ‌هکههیدر‌چوقجدهو‬
‫کلیدواژۀ «دیوارکشی در پیاد ‌هروها» باآنکه تاب ‌هحال‬                     ‫قوارۀ‬                                                                                                                                    ‫نقد اصولگرایی انتخابات‬
‫شـده‪ ،‬هنوز هم‬  ‫بچ‌هنـخدوببـاریدجرواانتبخامبـا‌یدتهقبد ولاامصتل ًاحهامن‬
‫مهم نیسـت که‬                                                            ‫رأی آ ‌نهـا باشـد در بیـن نامزدهـا نیسـت و بعـد ا گـر‬
                                                                        ‫خیلـی پاپیچشـان شـوی برایـت م ‌یگویند کـه از کجا‬
‫امـروز از زبـان کسـی بیـرون م ‌یآیـد کـه سـا ‌لها قبـل‬                  ‫بـه اینجـا رسـید ‌هاند و چـه امیدهایـی را پرپـر شـده‬
‫در انتخابـات‪ ،‬طیـف خـودش مخاطـب ایـن حـرف‬
‫بـود ‌ه اسـت‪ .‬ب ‌ههرحـال‪ ،‬ایـن نـوع کلیدواژ ‌ههـا و‬                     ‫دید ‌هانـد کـه حـالا بـه هی ‌چکـس و هی ‌چچیـز اعتمـاد‬
                                                                        ‫ندارنـد و حاضـر نیسـتند ب ‌ههی ‌چوجـه پـای صنـدوق‬
‫امثـال آن نظیـر «لولـه کـردن» و‪ ...‬ب ‌هخوبـی هم فضا‬                     ‫برونـد‪ .‬آ ‌نهـا بـا قاطعیـت کسـانی را کـه بـه دنبـال‬
‫را دوقطبـی م ‌یکنـد و هـم تـرس و نگرانـی را ب ‌هعنـوان‬
‫ابـزاری بسـیار تأثیرگـذار رواج م ‌یدهـد‪ .‬حـالا دیگـر‬                    ‫جم ‌عکـردن رأی بـرای کاندیـدای موردعلاق ‌هشـان‬
                                                                               ‫هسـتند ناامیـد م ‌یکننـد‪.‬‬
‫«چـرا بایـد بـه مـا رأی بدهیـد؟» جـای خـودش را بـه‬
‫اینکـه «بترسـید ا گـر بـه مـا رأی ندهید !» داده اسـت‬
‫و ایـن از یـک سـو حریـف را تضعیـف و از سـوی دیگـر‬                                             ‫آغاز ماراتن‬
‫زحمت پاس ‌خگویی در قبال عملکرد گذشته را از سر‬
‫دولـت کـم م ‌یکنـد‪.‬از آن سـوی رقابـت هـم‪ ،‬رقیبـان‬                       ‫شورای نگهبان برای تأیید صلاحی ‌تها و تشخیص‬
‫دولت مسـتقر‪‌،‬بر وضعیت اشـتغال و رکود و کرسنت‬                            ‫مصادیـق رجـال سیاسـی همچنـان از قواعـدی‬
‫و ثمـرات ب ‌یاثـر برجـام تکیـه دارد و سـعی م ‌یکنـد بـا‬                 ‫پیچیـده کـه گاهـی در طـی گـذر زمـان خـود را نقـض‬
‫طـرح شـعارهایی خـود را تغییردهنـده و ناجی وضع‬                           ‫م ‌یکنـد بهـره م ‌یگیـرد و همچنـان سـعی م ‌یکنـد‬
                                 ‫موجـود نشـان دهـد‪.‬‬                     ‫سـورپرایزی بـرای هـر دوره داشـته باشـد‪ ،‬چـه ایـن‬
‫دوقطبـی واقعـی بـا کنار ‌هگیر ‌یهـای روزهـای‬                            ‫شـگفتانه از نـوع تأییـد صلاحیـت باشـد چـه رد‬
‫آخـر شـکل م ‌یگیـرد و حـالا جنـگ ثانی ‌ههـا شـروع‬                       ‫کماصمل‌یاارًلحساـییـددتئـتقا(ربیل‪،‬بخـ ًاوادنرهـیـاریـتدفعـنکـدردومرایهنحـمدرااایرزنـد؛صدلا‌هاماـاحییبـ‪،‬ررهتسر)ـ‪.‬چبـینـرهفدنتنــظاهرر‬
‫شـده اسـت‪ .‬کافـی اسـت نگاهـی بـه سـخنران ‌یها‬                           ‫گروهـی کـه قـرار نبـود در ایـن انتخابـات رأی بدهنـد‬
‫ب ‌هویـژه سـخنران ‌یهای شـخص کاندیـدای دولـت‬                            ‫نشـا ‌ندهندۀ تغییراتـی اسـت‪ .‬ک ‌مکـم وارد بح ‌ثهـا‬
‫و نیـز هـواداران او در شـهرهای مختلـف بیندازیـم‪.‬‬                        ‫م ‌یشـوند‪ ،‬ابـراز نظرهـای جهـ ‌تدار م ‌یکننـد و ایـن‬
‫حر ‌فهـای جالبـی م ‌یشـنویم؛ حر ‌فهایـی کـه‬                             ‫بـار بـا ایـن جملـه کـه «مـا رأی نم ‌یدهیـم؛ ولـی ا گـر‬
‫دوسـت داریـم چشـ ‌مهایمان را ببندیـم و مغزمـان‬                          ‫بـر فـرض محـال ایـن کار را بکنیـم‪ ،‬بـه فلانـی رأی‬
‫را تهـی کنیـم و نفهمیـم کـه از زبـان کسـی بیـرون‬                        ‫م ‌یدهیـم»‪ ،‬پلـی را بـرای بازگشـت ترمیـم م ‌یکننـد‬
‫م ‌یآیـد کـه ب ‌هجـای طلبـکاری و ژسـ ‌تهای خـاص‬                         ‫و درسـت از همیـن جاسـت کـه استراتژیسـ ‌تهای‬
   75   76   77   78   79   80   81   82   83   84   85