Page 81 - ماهنامه شماره 18 برای فردا
P. 81

‫‪81‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫جـو متلاطـم و احساسـی حتـی بازیگـر و کارگردانـی‬                                                                                                                       ‫لااقـل بایـد پاسـ ‌خگوی بخشـی از همی ‌نهـا باشـد‪،‬‬
‫کـه عل ‌یرغـم حضـور فعـال در کمپی ‌نهـای بنفـش‬                                                                                                                        ‫چـه آنچـه از زمـان تصـدی دولـت انجـام داده و چـه‬
‫سـال ‪ ،92‬چنـد مـاه قبـل ب ‌هشـدت بـه وضعیـت‬                                                                                                                           ‫آنچـه از ابتـدای انقالب در مناصـب مختلف و با طرز‬
‫موجـود معتـرض و مطالب ‌هگـر بـود‪ ،‬حـالا احسـاس‬                                                                                                                        ‫فکر و کارنامۀ مشـخص به یادگار گذاشـته اسـت‪ .‬اما‬
‫م ‌یکنـد بیـن انتخـاب بـد و بدتـر قـرار گرفته و بـاز باید‬                                                                                                             ‫حـالا لحظ ‌ههـا مهـم هسـتند و تـودۀ مـردم و حتـی‬
‫حداقـل بـرای در امان مانـدن از کامن ‌تها و وا کنش‬                                                                                                                     ‫بعضـی از مدعیـان آزاداندیشـی هـم بایـد تح ‌تتأثیـر‬
                                                                                                                                                                      ‫قرار گیرند؛ ای ‌نقدر که فرصت مرور تاریخ را نداشـته‬
    ‫همکارانـش خـود را بـا ایـن امـواج همسـو کنـد‪.‬‬                                                                                                                     ‫باشـند‪ .‬حتـی کار بـه جایـی م ‌یرسـد کـه شـعارهای‬
                                                                                                                                                                      ‫رقبا نظیر ایجاد یک میلیون شغل در سال‪ ،‬افزایش‬
                     ‫سوت پایان‬                                                                                                                                        ‫مسـتمری سـطوح پاییـن جامعـه‪ ،‬جمـ ‌عآوری‬
                                                                               ‫حـالا کار دولـت را بـرای پاسـ ‌خگویی راحت م ‌یکنند‪.‬‬                                    ‫اطلاعـات و پرداخـت مسـتمری بـه بیـکاران کـه از‬
‫همـه چیـز تمـام م ‌یشـود؛ داسـتان سـهام عدالـت و‬                               ‫خودشـان مالـه بـه دسـت م ‌یگیرنـد و بـا منط ‌قهای‬                                      ‫سـوی کاندیـدای دولـت و یـار پوششـی او ب ‌هشـدت‬
‫یاران ‌ههای وص ‌لشـدۀ دقیقه نودی‪ ،‬داسـتان نبات‬                                 ‫سـطحی وضـع موجـود را توجیـه م ‌یکننـد‪ .‬چـار ‌های‬                                       ‫تخریـب و بـه اسـتهزا گرفتـه م ‌یشـد‪ ،‬حـالا به لیسـت‬
‫و پارچـۀ سـبز‪ ،‬آجرهایـی کـه قـرار بـود دیـوار شـود در‬                          ‫نیسـت؛ فضـا شـبیه یـک مسـابقۀ فوتبـال حسـاس‬                                            ‫بلندبـالای وعد ‌ههـای دولـت جدیـد اضافـه شـده‬
                                                                                                                                                                                          ‫نم ‌یپرسـد چـرا؟‬  ‫و کسـی‬  ‫ااسصــول ًتا‬
                             ‫پیاد ‌هروهـا و‪. ...‬‬                                                 ‫اسـت و فقـط بـرد مهم اسـت‪.‬‬                                           ‫مثل ًا‬  ‫اصلـیهمیننپرسید ‌نهاسـت؛‬      ‫مشـکل‬
‫حالا به قول حسـا ‌مالدین آشـنا همه به سـرکار خود‬                                                                                                                      ‫شـخص مـن کـه یکـی از رأ ‌یدهنـدگان بـه دولـت‬
‫برگشـتند‪ ،‬رئی ‌سجمهـور‪ ،‬شـهردار‪ ،‬تولیـت آسـتان‬                                                      ‫یار دوازدهم‬                                                       ‫یازدهـم بـودم‪ ،‬در بحبوحـۀ تبلیغـات انتخابـات‪،‬‬
‫قـدس و‪ . ...‬حتـی آقـای نکویـی قصـاب محلۀ ما که‬                                                                                                                        ‫قبـل از هـر چیز بایـد به دنبال سرنوشـت وعد ‌ههایی‬
‫قسـم م ‌یخـورد چنـد سـال اسـت دخ ‌لوخرجـش بـا‬                                  ‫نقـش فضـای مجـازی در ایـن انتخابـات بسـیار‬                                             ‫باشـم که چهار سـال قبل رأی مرا جذب کرده بود و‬
‫هـم نم ‌یخوانـد و آقـای عبـاد بنـگا ‌هدار مسـکن کـه‬                            ‫تعیی ‌نکننـده اسـت‪ .‬کانا ‌لهـا و گرو ‌ههایـی کـه‬                                       ‫بعـد در دام وعد ‌ههـای جدیـد بیفتـم‪ ،‬نـه اینکـه یک‬
‫م ‌یگفت از شدت رکود‪ ،‬ماشینش را فروخته و خرج‬                                    ‫ب ‌هسـرعت ایجـاد م ‌یشـود و مملـو از اطلاعـات ناقص‬                                     ‫تیـم تبلیغاتـی بـا مهـارت تمـام حـواس مـرا از آنچـه‬
‫هزین ‌ههـای روزمـر ‌هاش کـرده اسـت؛ و مـن و هفـده‬                              ‫اهسـسـتتنودمـبـرادمچانـیـردا لنمـکـهسرکـوسـاددداهر‪،‬اسـحترفا‌فدهـهاازیتلغگـالرابـ ًام‬   ‫بایـد سـؤال کنـم و از مطالبـات اصلـی و درج ‌هیـک و‬
‫هـزار نفـر از همکارانـم کـه شـاغلان صنعتـی در حـال‬                             ‫یبا ن‌یهساـیرت ًواتتهشودکیلیدکن‌پنهـداۀیهتمقاطنیف ‌عضشاـدیه وص ترف ًاحاریح ‌فساشـسدیه‬  ‫مشـخص مـن بـه سـمت مطالبـات درج ‌هچنـدم و‬
‫ورشکستگیهستیموحتی کارگرانوسرمای ‌هگذران‬                                        ‫را منتشـر م ‌یکننـد‪ .‬ایـن عملکـرد‪ ،‬مردمـی را کـه‬                                       ‫کم ‌مطاالهبـمایـتتفرسعــویقهـدمهـدچـوه بحرتنـامیـ ن‌هاگوییـ ددابرـرداویصهرمفــ ًاا انز‬
‫صدهـا کارخانـۀ تعطیـل و نیم ‌هتعطیـل نیـز بـه‬                                  ‫پتانسـیل سیاسـی بـودن دارنـد‪ ،‬وارد دوقطب ‌یهـای‬                                        ‫حصـر‪ ،‬کنسـرت و ربنـا فضایـی احساسـی ایجـاد کند‬
‫کارشـان برم ‌یگردنـد‪ ،‬بـه بیـکاری و نگـران بـودن‪.‬‬                              ‫درب ‌یگونـ ‌های م ‌یکنـد؛ گویـا دعـوا بـر سـر کسـب جـام‬                                        ‫و بعـد هـم هیـچ‪.‬‬
‫بـه قـول رضـا یوسـفی راننـدۀ سـرویس کارخانـه‪:‬‬                                  ‫قهرمانـی اسـت‪ .‬هشـت ‌کها و پسـ ‌تهای فی ‌سبوک‬                                          ‫کار به جایی م ‌یرسـد که کسـانی که تا یک ماه قبل‬
‫«مهنـدس! کجـای کاری؟ بـارون بیـاد وای به کلوخ‬                                  ‫همـه بسـیج م ‌یشـوند تـا از ایـن فضـا جـا نماننـد‪،‬‬                                     ‫از انتخابات از شـرایط وخیم خود سـخن م ‌یگفتند‪،‬‬
                                                                               ‫بعضی هم که برای خود رسـالتی قائل هسـتند‪ ،‬رگ‬
                    ‫بـرف بیـاد وای بـه کلـوخ!»‬                                 ‫گردنشـان را متـورم م ‌یکننـد کـه نـان مهـم نیسـت‪،‬‬
‫و مـن بـه ایـن فکـر م ‌یکنـم کـه آیـا م ‌یتوانیـم‬                              ‫فالن و بهمـان مهـم اسـت و مـا در لحظـۀ حساسـی‬
‫امیـدوار باشـیم کـه لااقـل یـک بـار دولـت را دچـار‬                             ‫هستیم و باید مبارزه کنیم‪ ،‬باید حماسه را تکرار(به‬
‫اضطراب پاسـ ‌خگویی کنیم؟ اینکه دولت تنها چهار‬
‫سـال فرصـت دارد و تمدیـد چهـار سـالش بـا امـا و ا گر‬                                                    ‫فتـح تـاء) کنیـم و‪. ...‬‬
‫بسـیاری روب ‌هروسـت‪ .‬تصـور م ‌یکنـم نـه ایـن دوره و‬                            ‫ودر اینفضاجگرشیرم ‌یخواهد کههنرمندباشی‪،‬‬
‫ایـن حـزب و ایـن جنـاح‪ ،‬بلکـه در هر زمـان دیگر تک‬                              ‫اندیشمند‪ ،‬روزنام ‌هنگار یا ورزشکار و بخواهی پستی‬
‫دور ‌های شـدن یـک رئی ‌سجمهـور نقطـۀ عطفـی در‬                                  ‫بگـذاری کـه خالف جهت این جریان باشـد‪ .‬در این‬

  ‫تاریـخ و شـعور سیاسـی مـردم ایـران خواهـد بـود‪.‬‬
         ‫اینکه به وقتش رأی خود را پس بگیریم‪.‬‬
   76   77   78   79   80   81   82   83   84   85   86