Page 9 - ماهنامه شماره 23 برای فردا
P. 9
شمار ٔهبیستوسوم8
آذر مـاه 1397
پـدر و مـادر و هـر انسـانی وظیفـۀ اخلاقـی احتـرام دارم؛ کند .دوم اینکه ا گر شـما از راه اسـتدلال عدول کردید، عـرب ،ضـد فلسـطینی و ضـد مسـلمان و در فلسـطین
امـا نسـبت بـه هیچ انسـانی وظیفۀ اطاعت نـدارم ،مگر راه بدیلتـان چیسـت؟ ا گـر از اسـتدلال رو یگـردان فرزنـدان را ضـد یهـود بـار آوردنـد ،چگونـه بایـد جلـوی
انسـانی کـه بـرای مدعـای خـود اسـتدلالی قان عکننـده شـدید دو راه بیشـتر ندارید :یا خشـونت یا فری بکاری. ایـن بارآوردگ یهـا را کـه بـه شـهود مـا نادرسـت اسـت
آن دسـته از رژی مهای سیاسـ ی که برای مدعیات خود گرفـت؟ آن پـدر و مـادر ممکـن اسـت بگوینـد تعبـد کـه
داشـته باشـد. دلیـل ندارنـد از چـه راهـی مـردم را بـا خودشـان همـراه جایـز اسـت؛ مـن م یخواهم فرزندم را ضـد یهود یا ضد
حـال سـؤال ایـن اسـت :ا گـر کودکـی در خانـواد های بـر م یکننـد؟ عوا مالنـاس را از راه فریـ بکاری و خـواص را فمظلایسهـدرًاهطییـچادنر؟بهـاارظیبایـهجـازرًوااریامیـ؛نبننچدـارجۀـیوداخـکوبهدبنمقگاوضیســییدتاب!هسـاچـیهت؛نجیجوعاهبنــیتی
اسـاس ایـن نـوع نـگاه اخلاقـی و بـر پایۀ اسـتدلا لگرایی قـدرت تفکـری دارنـد و آمعنمـجولهًـا فتریـکـهبعنلـممیوختورجنـربـد،ه از
تربیت شـد ،م یتواند تضادها و تعار ضهای اجتماعی راه خشـونت .بدیـل از و
و شـخصیتی را کـه بیـرون از ایـن خانـواده بـا آن روبـ هرو اسـتدلال ،فریـب یـا خشـونت اسـت و مـا بـه ایـن دلیـل م یگوییـم نبایـد بچـ هات را بـه ایـن صـورت بـار بیـاوری
م یشـود ،حـل و هضـم کنـد و ایـن تضادهـا و تعار ضها بـه اسـتدلال م یگراییـم کـه دسـ تکم از ایـن دو بدیـل کـه دلیلـی نـداری تـا ثابـت کنـی ایـن صـور ِت بـارآوری،
بهتـر اسـت .ا گـر بدیـل سـومی وجـود داشـته باشـد کـه صـور ِت بـارآور ِی درسـتی اسـت .م یدانیـم ایدئولوژیـک
او را دچـار آشـفتگی روحـی و روانـی نم یکنـد؟ خشـونت و فریب نباشـد و رجحان بر اسـتدلال داشـته شـدن کـودکانبعدهـاچـهآثار ونتایـجویرا نگـریبرای
در پاسـخ لازم اسـت بـه یـک نکتـه توجـه کنیـم و آن باشـد ،بایـد آن را قبـول کنیـم؛ البتـه آن را هـم بایـد بـا خودشـانوجامعـ های کـهشـهروندآنهسـتندخواهد
اینکـه خانـواده بایـد بـه فرزنـدش بیامـوزد که هیـچ طرز اسـتدلال بپذیریـم. داشت .پس م یگوییم اجازه نداری به صر ِف پدر بودن
زندگـ ی بـدون هزینـه نیسـت .سـبک زندگـی اخلاقـی نکتـ های کـه گفتـن آن در اینجـا لازم اسـت ایـن اسـت یـامـادر بـودن کـودکرابـهاینصورتتربیت کنـی؛زیرا
هـم هزینـه دارد .ا گـر سـبک زندگـی اخلاقـی را انتخـاب بـه سـنت و بزر گترهاسـت و نکـباهیـتدعبتـدصـوغریـرشـازو اد کحـتـهرار ّمد ایـن صـورت تربیتـی مسـتدل بـه هیـچ دلیلی نیسـت.
کـرد های ،آمـاده بـاش کـه هزینـ هاش را بپـردازی .یکی از تعبـد بـه معنـای ب یاحترامـی یـجاـنوباـوبدحنلـیی نک ایـزسـبتایـدلدادالد؛صاروف ًالبارینخکـواهسـقاتنهعاکزننخودده امـا دو
هزین ههایـی کـه بایـد بپـردازی ایـن اسـت کـه آرا و انظـار اسـت .بنابرایـن بایـد احتـرام را از اطاعـت تفکیـک کرد. بـودن
تـو ،بلکـه رفتار بیرونـی تو عجی بوغریب جلوه م یکند و اطاعـت و احتـرام ب هلحـاظ مفهومی بسـیار متفاو تاند اسـتدلال نیسـت ،بلکه به کسـی که اسـتدلال برای او
وقتـی رفتـار تو عجی بوغریب و خلاف عادات و رسـوم و و حکـم اخلاقـی بسـیار متفاوتـی هـم دارنـد .احتـرام ااقسامـتهبرشاـدیهمنیـخزامطرببـوی قاطنا عسـکننت.دیـه باکشدلدیـو ِبلراوایحمدخمامطکبین
عرف جلوهکند ،یک سلسـله کمبودها و کاسـت یهایی هـر انسـان دیگـری اسـت، در برابـر وچـظهیافـرۀشـا ِدخلمـاقـنِیومـچـنه
را باید بپذیری .کدام طرز زندگی است که بدون هزینه مـن ،چـه بالادسـ ِت مـن و مـادو ِن دیگـر نباشـد .بنابرایـن ا گـر فـرض کنیـم کـودک مـن از
باشـد؟ زندگـی مؤمنانـه و متدینانـه ،زندگـی عارفانـه، چه زیردسـ ِت من .اما فقط در برابر یک انسـان وظیفۀ دانـش کافـی برخـوردار نیسـت ،دلیلـی کـه مـن اقامـه
زندگـی فیلسـوفانه ،زندگـی لذ تجویانۀ صـرف و زندگی اخلاقی اطاعت دارم و آن انسانی است که برای سخن م یکنـم زودتـر او را قانـع خواهـد کـرد .او کـه مثـل یـک
اخلاقـی ،هیـچ کـدام بدون هزینه نیسـتند .ا گر هرکدام خـود دلیـل داشـته باشـد .ممکـن اسـت مـن از پـدرم فیلسـوف بـرای مقدمـات بعـدی از مـن مطالبـۀ دلیـل
از ایـن طـرز زندگ یهـا را انتخـاب کـرد های ،هزین ههایش اطاعـت نکنـم ،امـا احتـرام او را نگـه مـ یدارم .یکـی از نخواهـد کـرد و بـاز بـرای مقدمـات آن دلیـل مطالبـۀ
بدآموز یهـای روحانیـون مـا در جامعـ ه ایـن اسـت کـه دلیـل دیگـر .جایـی کـه بـ ه وضـوح رسـید ،م یپذیـرد.
را هـم باید بپـردازی. آنچـه را کـه در قـرآن بـا عنـوان «احتـرام بـه پـدر و مـادر» چـه بسـا همیـن اسـتدلال را ده سـال بعـد نخواهـد
از پدر و مادر». آممطدلهق ًااسـدر قترتآبندگیفتل کهرندشهاندهدابز پهد«ارطوامعادتر پذیرفـت؛ چـون معلومـات جدیـد دارد .بنابرایـن ایـن
استدلا لگرایی و خردجمعی اطاعت کنید. ِسـیر تـا ب ینهایـت ادامـه پیـدا نخواهـد کرد .کـودک من
حتـی ا گـر گفتـه شـده بـود هـم بنـده قبـول نم یکـردم؛ ا گـر معلومـات کـم ،تجربـۀ کـم ،قـدرت تفکر کـم و عمق
ا گـر مبنـای اسـتدلا لگرایی را خردجمعـی و آموز ههایی چـون فقـط بایـد از کسـی اطاعـت کـرد که یقین داشـته فهـم کـم داشـته باشـد ،زودتـر قانـع خواهـد شـد و ایـن
کـه در محیـط پیرامـون ماسـت بدانیم ،بایـد به مفهوم باشـم خطـا در او راه نـدارد و هی چکـس را یقیـن نـدارم اسـتدلا لخواهی و اسـتدلا لآوری بـه یقیـن خواهـد
خـرد جمعـی نگاهـی عمی قتـر بیندازیـم .مـن خـرد کـه خطـا در او راه نداشـته باشـد .بنابرایـن مـن در برابـر رسـید و نبایـد ترسـید کـه ایـن تـا ب ینهایـت ادامـه پیـدا
جمعـی را تفسـیر م یکنـم بـه عـرف اهـل علـوم مختلف.
یعنـی عـرف فیزیکدانـان جزء خرد جمعی اسـت و عرف
اقتصاددانـان و عـرف ادیبـان و عرف فیلسـوفان و عرف
روا نشناسـان .مـن خـرد جمعـی را حاصـل جمع عرف
اهـل علـوم مختلـف م یدانـم؛ بنابرایـن هر چیـزی را که
شـیوع و شـیاع در جامعـه دارد بـه خـرد جمعـی تعبیـر
نم یکنم .هیچ سخنی ب هصر ِف اینکه تعداد گویندگان
آن هشـتاد درصـد افـراد جامعـه هسـتند ،جـزء خـرد
جمعـی نیسـت.
نبایـد تصـور کـرد کـه بـه هـر حـال آموز ههایـی از محیـط
پیرامـون ،ماننـد محیـط خانـواده ،محیـط آموزشـی
و محیـط اجتماعـی ،بـه کـودک م یرسـد و او متأثـر
از ایـن آموز ههـا و بـر اسـاس آ نهـا اسـتدلال م یکنـد.
همـواره بایـد بـه خاطـر داشـت کـه هرگـز تعـداد قائالن
بـه یـک قـول ،صـدق و صحـت و حقانیتـی بـرای آن
قـول نخواهـد آورد ،هرگـز! همیشـه احتمـال اینکـه ا کثر
انسا نها بر خطا باشند هست .باید ببینیم عرف اهل
آن علـم ،بسـته بـه اینکـه آن مدعـا در حـوزۀ کدا میک از
علوم بشـری قرار م یگیرد ،چیسـت و آیا اجماعی بر سـر
آن قـول وجـود دارد یـا خیـر .ا گـر اجماعـی بر سـر آن قول
دارنـد ،مـن آن را جـزء خـرد جمعی به حسـاب م یآورم.
به زبان ساده ،خرد جمعی حاصل خرد صاح بنظران
علـوم و معـارف مختلـف بشـری اسـت نـه چیـز دیگـری.
مجموع عرف منط قدانان و ریاض یدانان و فیلسوفان

