Page 13 - ماهنامه شماره 23 برای فردا
P. 13
شمار ٔهبیستوسوم12
آذر مـاه 1397
درقم کانتوهایدگروهوسرلوهگلتدریسم یکند.او
تلویزیونهمدعوت بمهبیشسیدارودیرابزبرنراناممه ههاهیاییکفلهسمفعمیولد ًرا
ب هطور زندهاز شبکۀ
چهارپخشم یشد،باتسلط کاملمباحثمطر حشده
راشـرحم یداد.
مـرادی تمـام وقـت خـود را صـرف تنظیـم در سگفتـار
م یکـرد و همـواره تأ کیـد داشـت بـه آن بـه آلمانـی
« »Verlesungگفتـهشـود و ایـن واژه را تحلیـل زبانـی
م یکرد.اوهموارهبهاستادانایرانینیزخردهم یگرفت
کـه نم یتواننـد در سگفتـار ارائـه دهنـد .منظـور او از
«در سگفتار» متنی بود که اسـتاد آن را درس م یدهد و
در گف توگو با دانشـجویان ،آن را حکو اصلاح م یکند
و بهبـود م یبخشـد تـا چـاپ شـود.
امـسرـادت.یتچنصـانورچـمهیبکـعـرد ًداعخصـورارهـوایم گتفـکلات،نمـشـرنیبـعاتایـی گنذتشـصـتوهر
مخالـف بـودم .شـریعتی در بخشـی شـگف تانگیز از
سـخنانش،عق بماندگیماایرانیانرا گرایشبهفلسـفۀ
یونـان م یدانـد و رنسـانس را بـه کنـار گذاشـتن فلسـفۀ
یونـاننسـبتم یدهـد 2.مـرادیدرمقالـ های کـهدرایـن
زمینهنوشتهاستم یگویدشریعتیدارایدوپی شفرض م یکنـد .گذشـتسـا لهاخاطـراتراتیـرهوتـار کـردهبـود جلسـات خـود را بـا مـا ادامـه مـ یداد1 .
در بررسی جامعه است :اول اینکه جامۀ ما در پایان قرون و سـبب شـده بـود محمدعلـی مـرادی را بـا کسـی دیگـر اواخـرسـال56تجـاوزیومـرادیبهمنزلماآمدند کهدر
وسـطی اسـت و دوم ،سـبک بررسـی شـریعتی در «آری به ملاقـات نداشـتم ،اما ابعـشـتدًابپاهذبیرگفیـتـرمم..نمخحـسـلتجتلمسـایلهـدیر خیابان کمالاسماعیلبود.هردوآلمانیم یخواندند.
این چنین بود برادر» ،جبرانی است؛ بدین ترتیب نشان هتل کوثـر(کـورش)بود. آن زمـان مـن واحـد درسـی منطـق ریاضـی داشـتم کـه
م یدهـد کـه ایـن دو پی شفـرض تناقـض منطقـی دارنـد ب همحـضورودبـههتـلشـناختمش.طالبـیوجهانـدار مرحـوم ناهیـد آن را از کتـاب هربـرت اندرتـون ()1972
(لـویبـرولهـمویژگیجوامعبـدویراپذیـرشه مزمان گفتهبودندپایا ننامۀدکتریاودربارۀفیشتهاست؛پس تدریـسم یکـرد؛بـههمیـندلیـلمـرادیازمنخواسـت
دو نقیـض م یدانـد) .البتـه مـرادی قـدرت ایجـاد شـور را فرصتراغنیمتشمردمودربارۀخودآ گاهیفیشتهدر جزواتمرابهاوبدهم.اوآ نهاراخواندواشکالاتشراازمن
در تفکـر هیبریـدی شـریعتی در دورۀ قبـل از انقالب مفید کتابمبانیحقوقطبیعیبرحسب Wissensehaftاز او پرسید.دانشتجاوزیومرادیدرزمین ههایدیگربسیار
م یدانـد ،امـا از تفکیـک نشـدن نظـم اجتماعـی و نظـم پسرـسـخیندگمف3.تیاـومم .کشـاغماو ًلتلغگیفیر تکـوگرودهشبــود.دن،ایممامیاانزنردوزگراذباشـهتمه فراترازمنبودومندانستم کهدرآنسا لهاوقتخودرا
طبیعیدرباورهایاوانتقادم یکند.مرادیباشریعتیدر توعلالفالوفانهبطکـررومدانهرکبراوهدـنس کمد.هعبهمرهیآدثقـواًارفالموسکیافخمهل ًورااانبمادنـسجلدد.یاطنبقوتادملن یدب،خآکثـوااهرنپهدینـگردولزو
انتقادازپروژۀانسان کاملوعرفاننظریهمسواست.او ب ینهایـتفروتنومتواضعبود.از گذشـتۀتـود هایخود
نوشـتهاسـت:پروژۀانسـان کاملیکتوهماسـت.وقتی انتقـادم یکـرد،اماپشـیماننبـودوآنرادرسـیارزشـمند
مـندانسـتم کامـلنیسـتمآغازتفکـروحرکتمناسـت. در زندگـی خـود م یدانسـت .از هـر موضوعـی سـخن بـه شد،تجاوزیبرایادامۀتحصیلفلسفهبهآلمانشرقی
رهاوردفلسـفۀغربوانسـانغربیبرایماایناسـت که میانم یآمد:از مهندسیباغایرانیواتمسفرزایند هرود رفت،امامرادیدر ایرانماند.تجاوزیدر سال 1362به
بدانیمانسانموجودکرانمندیاست،یعن یضع فهایی بـوایهنقـکـوهلا هصافیهداگنــری«بـدومددنسـبـتهیچ»ـ کهـمهعمنــرایداسـی عتم،یمقـفًااهدیربـمارۀی ایرانبازگشتوهمانزمانهردودستگیرشدند.مرادی
دارد و انسـان کرانمنـد ب هدلیـل آ گاهـی بـر ضع فهایـش بسـیار مقـاوم و پرامید و پرانـرژی بود و تجاوزی نازپـرورده؛
فروتن اسـت. آ نهااندیشـیدهبود.ذر هایاز علاقۀاوبهمنطق کاسـته همینتفاوتدر سرنوشـتآ نهانیزآشـکار شـد.یکروز
من با این دیدگاه محمدعلی مرادی بسیار موافقم .پروژۀ نشـده بـود .کتـاب اندرتـون را کـه ب هتازگـی ترجمـه شـده زمستانی،برحسبتصادف،مرادیرا کهبالاخرهاززندان
هخـومددشـریرفواتیـگ ِتی خود با انسـان کامل،همدر روای ِتهمراه (وبـیرهاهسـتمـار تیغلضایمـراءضـماوخحـسدر)ومشـاجـهدیدًاوخمواحنـمـدهدبـروجدبـ .ایز بـود آزادشدهبود،در خیاباندیدم.برفم یآمدوخیابا نها
عربـی، (هرچنـد جذا بتـر) محی یالدیـن و بـا یخبستهبود.ازسرنوشتتجاوزیپرسیدم.اوخودکشی
قاب لقبو لترعزیزالدیننسفی،با کرانمندیذاتیانسان اهمیت دانش ریاضی در مطالعۀ پدیدارشناسی هوسرل کردهبود.بهیادقطعهشعریاز بودلرافتادم کهباهمآن
درتضاداست؛بنابراینطرفداراناینعرفاندریکتوهم م یگفـت و مـن کـه در گـروه روا نشناسـی یـک هفتـه راحفـظ کردهبودیم:
شـناختی خطایـی را کـه در روح و جـان مـا ایرانیـان لانـه کارگاهپدیدارشناسـیهوسـرلارائـه کـردهبـودم،از دانـش کهمرگرادر هوایی کهی خبندانوطوفانیاسـتوبرف
گزیـدهاسـتنم یپذیرند.همـهخـودراب یکرانهوب یخطا او شـگف تزده شـده بـودم و تسـلط او بـر ایـن مفاهیـم را م یبیند2. اممایبماراردد ،ریوآشننچِنی لارزنانپریشدوررافوقس ترارشیار ازک
م یداننـد و همـۀ شکسـ تهای مـا از همی نجـا ناشـی م یسـتودمومطالـبجدیـدهـمیـادم یگرفتـم. که بود حسزندگی
م یشـود.یکیاز آسـی بهایمهمدر جامعۀدانشـگاهی آنروز کـهدرهتـل کوثرمشـغول گف توگوبودیـم،بادریغ مـراشـگف تزدهم یکـرد.اینـک کـهاززنـدانآزادشـدهبـود
دریکیازمقالاتمرادیباعنوان«نقدمناسباتاندیشه گفت:ا گرمحسـنزندهبود،اندیشـمندیبرجسـتهبرای کتا بهایمتعددیرادردستور کارمطالعه گذاشتهبود
در ایران»بازتابیافتهاسـت.مقالهبانقلقولشـیرینی کشـورمان م یشـد .گفتـم :حـزب تـوده بـود کـه عمـر او را وجهـانتـاز هایراپیـشرویخـودم یدید.
ازدهخـداآغـازم یشـود،بااینمضمون کهمریدی گفته ضایـع کـردواوادامـهداد:وعمـرماراهم.مرادیم یگفت زمان گذشـتومندیگراوراندیدمتاسـیسـالبعد که
بـودمـرادمـنخـطرابهتـراز میرعمـادم ینویسـدووقتـی تجاوزی تحت تأثیر فشار زندان به پارانویای مهلکی دچار دونفـرازشـا گردان ُمـرادی،رضـاطالبیوبهارکجهاندار،
مـراد ایـن خلعـت دروغیـن را نپذیرفتـه بـود ،مریـد گفتـه شـدهبوده.نخسـتتصور کردهبودندتمارضم یکند؛ و در اصفهـانبـهسـراغمآمدنـدو گفتنـدمـرادیدر کلاس
بـود آقـا شکست هنفسـی م یکنـد! غلـط م یکنـد! از ایـن سرانجاموقتیباور کردهبودند،آزادش کردهبودند؛بااین دربارۀمنسخن گفتهاست.آنزمانمناستاددانشگاه
نمون ههـادرجامعـۀدانشـگاهیماب هوفورهسـت .کسـی حال،یکهفتهبعدخودکشـی کـردهبود. شـدهبـودمومـرادیرابـهیـادنمـ یآوردم.تصـور م یکـردم
کـهدانشـجویانشبـرایاو کتـابترجمـهم یکننـدخـودرا از مرادیدربارۀخودشپرسـیدم.م یگفتبهروحانیون یکـی از دانشـجویانم ،دکتـری فلسـفه گرفتـه و تدریـس
آزادی است که این تأثیر را ممکن م یکند. خوانده بود و در سخنران یهای خود ب هتناسب به این آثار ارجاع م یداد. روشنفکری داشت و با 1س.خن1ربانحیهثاهای بیعپدراوزرانقلشادرب ادبویکراسملتًاامنتفحاالوتت
4 .4البته این باور نادرست است؛ زیرا در روم چند صد سال پیش از A travesr la tempête, et la neige, et legivre Ç est la claret 2 .2 بود .یادم م یآید که به
رنسانس ،فسلفۀ یونان قدغن شده بود و با پیدا شدن یک مجسمۀ یونانی vibrante à notre norizon noir بورنتهول جالتببلراشغه اتزوارمجاصعاطفتیهرمحییمشگی بی اسویابروادس.تپنراودرم یشکبرا ادینو الکبهتهشقدریآدًانبا
3 .3در این کتاب ،بر نهادۀ سوژه ،وجود جهانی مستقل از تجربۀ این مارکسیسم مخالف بود ،برای تأثیرگذاری بر جوانان آثار برتولت برش ِت
در مدیترانه در رنسانس گرایش به فلسفه آغاز شده بود. جهان و فعالی تهای آ گاهی است که ویژگی آن تأثیر بر سوژه است تا
عاملیت آزاد خود را درک کند و نکتۀ مهم اینکه در مقابل ،سوژۀ فاعل
مارکسیست ،ازجمله «ننه دلاور»« ،ابرای سه پولی»« ،آدم آدم است» و ...را

