Page 102 - ماهنامه شماره 18 برای فردا
P. 102

‫‪ 102‬شمار ٔههجدهـم | مهݠـرمــاه‪1396‬‬

                                                                                                                                      ‫‪....................................................................................................‬‬
                                                                                                                                      ‫‪.....................................................................................................‬‬
                                                                                                                                      ‫‪.....................................................................................................‬‬

                                                                   ‫اینجاسـت کـه حضـور پررنـگ عشـقی زیـرک و اهلـی‬
                                                                   ‫حس م ‌یشود که حاصل این عشق‪ ،‬درهم آمیختن‬
                                                                   ‫شکلومضموناست‪.‬آیام ‌یشودچیزیفراتراز این‬
                                                                   ‫هماز یکشـعرانتظار داشـت؟ب ‌یشـکنم ‌یشـود‪».‬‬
                                                                   ‫گالـد اذعـان دارد کـه بـا انتشـار بـا چشـمانی در پشـت‬
                                                                   ‫سرهایماندر سال‪،۱۹۵۹‬لورتوفیکشاعرحقیقی‬
                                                                   ‫آمریکایـی بـه حسـاب آمـد‪ .‬پـس از رفتـن بـه آمریـکا‬
                                                                   ‫رمسکتمـیبعمزاراوپراانءالدوطبخیعـصهو اصمًارفسـعاولین و‌تتـهاورآی‪،‬‬  ‫او بـه پیـروان‬
                                                                                                                                     ‫آزمای ‌شهای‬
                                                                   ‫ویلیـام کارلـوسویلیامـزمعرفـیشـد‪.‬ازطریـقرفاقت‬
                                                                   ‫همسـرش بـا رابـرت کریلـیِشـاعر‪ ،‬او بـا گـروه شـاعران‬
                                                                   ‫کوهستانسیاهازجمله کریلی‪،‬چارلزاولسونورابرت‬
                                                                   ‫دانکـن ارتبـاط پیـدا کـرد‪ .‬دانکـن کسـی اسـت کـه در‬
                                                                   ‫سال‪۱۹۳۳‬در کارولینایشمالیمدرس ‌هایمتفاوت‬
                                                                   ‫و مـدرن را بنیـان نهـاد کـه البتـه عمـر فعالی ‌تهـای‬
                                                                   ‫آموزشـیآن کوتـاهبـود‪.‬‬
                                                                   ‫اشـعار دهـۀ ‪ ۵۰‬و ‪ ۶۰‬زندگـی او موجـب شـد ن ‌هتنهـا‬
                                                                   ‫شـاعرانی چـون دانکـن و کریلـی‪ ،‬بلکـه نسـل جدیـد‬
                                                                   ‫شاعرانپیشرومانند کنترکسروثوویلیام کارلوس‬
                                                                   ‫ویلیامـزنیـزاورابـهرسـمیتبشناسـند‪.‬بعضـیاز آثـار‬
                                                                   ‫دنیـسلورتـوفدر سـال‪ ۱۹۵۰‬در مجموعـۀمـروریبـر‬
                                                                   ‫کوهسـتان سـیاه منتشـر شـدند‪.‬‬
                                                                   ‫بـا انتشـار کتـاب بـا چشـمانی در پشـت سـرهایمان او‬
                                                                   ‫اعتبـار و رسـمیت خـود را تثبیـت کـرد و ریشـ ‌ههای‬
                                                                   ‫انگلیس ‌یمآبانۀ کارهایش ب ‌هسرعت فراموش شدند‪.‬‬
                                                                   ‫دنیـس لوتـروف ویرایشـگر اشـعار مجلـۀ «ملـت» در‬
                                                                   ‫سـال‪ ۱۹۶۱‬و در بازۀ زمانی بین‪ ۱۹۶۳‬و‪ ۱۹۶۵‬بود‪ .‬در‬
                                                                   ‫سـال‪ ،۱۹۶۰‬فلسـفۀ برابری حقوق زن و مرد و فرضیۀ‬
‫و ویرایشـگران را بـر ضـد جنـگ امضـا کـرد‪ .‬او یکـی از‬               ‫فلسـفۀعملیدر اشـعارشبهسـمب ‌لهاییبرجسـته‬                                          ‫هسـتیم کـهنـهبـرایترسـاندنخواننـده‪،‬بلکـهبرای‬
‫بنیا ‌نگـذارانانجمـنمخالفـانپدیدۀجنـگدر کنار‬                                                                                                         ‫آماد ‌هکـردن اوسـت در پذیـرش آن عوامـل‪ ،‬ب ‌هعنـوان‬
‫موریـل روکیسـر‪ ،‬نـوآم چامسـکی‪ ،‬میشـل گودمـن‪،‬‬                       ‫تبدیـل شـدند‪ .‬در ایـن دوره و در سـال‪ ۱۹۶۷‬او یکـی‬
                                                                   ‫از مه ‌متریـن اشـعارش را سـرود‪ .‬رقـص انـدوه بیانگـر‬                                            ‫آداب بزر ‌گشــماری واقعــۀ مــرگ‪».‬‬
‫ویلیـام اسـلوآن کافیـن و دی وای ‌تم ‌ککالیـن بـود‪ .‬او‬              ‫احساسـات او نسـبت بـه پدیـدۀ جنگ و مـرگ خواهر‬                                     ‫بـا چـاپ ایـن کتـاب او بـه صدایـی مهـم در میـان‬
‫در برکلـی کالیفرنیـا در تظاهـرات زیـادی در مخالفـت‬                                                                                                   ‫پی ‌شگامـان آمریکایـی مبـدل شـد‪ .‬در ایـن کتـاب‪،‬‬
‫بـاجنـگشـرکت کردوب ‌هدفعـات‪،‬برایمـدت کوتاه‪،‬‬                        ‫بزر ‌گتـرش بـود‪.‬‬                                                                  ‫شـاهد جوانـ ‌هزدن گونـ ‌های از اصـول اسـاطیری‬
                                                                   ‫در سا ‌لهای‪ ۱۹۶۰‬تا‪ ۱۹۷۰‬لورتوفدر زندگیشخصی‬                                         ‫شـخصی هسـتیم کـه بـا رایحـ ‌های از داسـتا ‌نهای‬
‫به دلیل سرکشـی و نافرمانی در امور مدنی‪ ،‬به زندان‬                   ‫و کار ‌یاشبیشتراز گذشتهبهفعالی ‌تهایسیاسی‬                                         ‫افسان ‌هایآمیختهشدهاست‪.‬ایناثر‪،‬حکمخلوص‬
‫‌افتاد‪.‬اودراینسا ‌لهابیانی ‌ههایزیادیعلیهسلاح‬                                                                                                        ‫و منزلـتِحمـد و ثنایـی را دارد در برابـر شـاد ‌یهای‬
‫هسـت ‌های‪ ،‬کم ‌کرسـانیدولتآمریکابهالسالوادورو‬                      ‫روی آورد‪ .‬او در جایـگاه ویرایشـگر اشـعار مجلـۀ‬                                    ‫احمقانـهوپـوچ‪.‬از دیـدگاهشـاعر‪،‬بهتریـنمحافظت‬
                                                                   ‫«ملـت»‪ ،‬قـادر بـود از اشـعاری کـه درزمینـۀ دفـاع از‬                               ‫در برابـر بـ ‌یروح بـودن‪ ،‬پدیـدۀ جنـگ و خاطـرات‬
‫جنـگخلی ‌جفـارسمنتشـر کرد‪.‬‬                                         ‫فلسفۀ برابری حقوق زنان و مردان بودند یا مضمون‬                                     ‫جنـگ اسـت‪ .‬زبـان ایـن کتـاب کمـی بی ‌شازانـدازه‬
‫لورتـوف بیـش از بیسـت مجموعـۀ شـعر منتشـر کـرد‪.‬‬                                                                                                      ‫آراسـته و مزیـن اسـت‪ .‬منتقـدان در مقایسـۀ تصویـر‬
‫یکـی از آ ‌نهـا رهایـی غبـار نـام داشـت و جایـزۀ شـعر‬              ‫عم ‌لگرایـی و چ ‌پگرایـی داشـتند حمایـت کنـد و‬                                    ‫دوگانهواینجاوا کنونبراینباورند کهتصویردوگانه‬
                                                                   ‫آ ‌نهـا را انتشـار دهـد‪ .‬در سـا ‌لهای‪ ۱۹۷۵‬تـا‪ ۱۹۷۸‬او‬                              ‫یـکنکتـهرابـهشـکلقطعـیبیـانم ‌یکنـدوآنایـن‬
‫لنـور مارشـال را دریافـت کـرد‪ .‬او مؤلـف چهـار کتـاب‬                ‫ویرایشـگر اشـعار مجلـۀ «مـادر جونـز» بـود‪.‬‬                                        ‫است که شاعر جوان از آ گاهی اجتماعی قدرتمندی‬
‫نثـر نیـز بـود کـه جدیدترینشـان تـزرا یـا کلمـه عبـور‬                                                                                                ‫برخـوردار اسـت و اشـار ‌ههای بـارز و روشـنی وجـود‬
‫شـبنـامداشـتوتاریـخانتشـارشسـال‪ ۱۹۹۵‬بـود‪.‬‬                          ‫لورتوف به تأثیرگذاری این اتفاقات و اشخاص بر بعد‬                                   ‫دارنـد کـه نشـان م ‌یدهنـد دنیـس یـک صل ‌حجـوی‬
                                                                   ‫ادبی شخصیتش معترف بود؛ اما هرگونه عضویت در‬
‫اوهمچنیـنمترجـمسـهمجموعـۀشـعربـود کـهنـام‬                          ‫هـر مکتـب شـاعران ‌های را انـکار م ‌یکـرد‪ .‬او شـیو ‌ههای‬                                                        ‫ستیزه‌گراسـت‪.‬‬
‫کتابمیانیعنبیۀسیاهاز جینجوبرتنامداشت‪.‬‬                                                                                                                ‫رکسـروث در یکـی از کتا ‌بهایـش بـا نـام سـنج ‌شها‬
‫آثـاریماننـدرقـصانـدوه‪،‬تکـرار یادگیـریالفبـا‪،‬برای‬                  ‫ثابـتوقطعـیزبـانانگلیسـیرارهـا کـردوبهتوسـعۀ‬                                      ‫امیـ ‌یگن اوثیــردک‪:‬ا«ماا ًحل ازسابیـسـان رتفاتفر‌هاانـطـدیووجرایخـوشـاتنوراسبـسهـنتویعـدیر‬
                                                                   ‫سـبکی آزاد و تجربـی پرداخـت‪ .‬در ایـن برهـه از زمـان‬                               ‫از زیبایـی ظاهـری کلمـات داد ‌هانـد‪ .‬آوایـی ب ‌هماننـد‬
‫زنـده مانـدن و تـا حـد زیـادی اثـر شـم ‌عها در بابـل‬               ‫تمرکز او در اشـعارش بر جنگ ویتنام بود و همچنین‬                                    ‫قد ‌مهـای یـک گربـه یـا ضر ‌بآهنـگ بـا ‌لزدن یـک‬
‫درسـت ماننـد دیگـر اشـعار او نشـان ‌ههایی از وقایـع‬                                                                                                  ‫مـرغ نـوروزی در اینجـا ب ‌هخوبـی شـنیده م ‌یشـود‪.‬‬
‫اجتماعـی ‪ -‬سیاسـی ماننـد جنگ ویتنام‪ ،‬آشـوب در‬                      ‫م ‌یکوشـید زندگـی سیاسـی و زندگـی شـخص ‌یاش را‬
                                                                   ‫در سـرود ‌ههایشبـهیکدیگـرپیونـددهـد‪.‬شـعررقص‬
‫دیترویـت و خلـع سالح هسـت ‌های دارنـد‪.‬‬                             ‫انـدوه کـهاز مرگخواهرشسـخنم ‌یگویدنمون ‌های‬
‫هدف او از پرداختن به این مضامین ترغیب دیگران‬
‫در پشـتاینحـوادثبود‪،‬‬       ‫بـخهصکوشـصـ ًافجحنقـایـگقپوینتهنــاامن‬  ‫از ایـن پیونـد اسـت‪ .‬در وا کنـش بـه جنـگ ویتنـام‪،‬‬
‫و نگران ‌یهـای مربـوط بـه‬                                          ‫لورتـوفبـهاتحادیـۀمقاوم ‌تکننـدگاندر برابـرجنگ‬
                                                                   ‫پیوسـت و در سـال‪ ،۱۹۶۸‬اعترا ‌ضنامـۀ نویسـندگان‬
‫مسـائل اقلیمـی‪ .‬او آخریـن دهـۀ از زندگـ ‌یاش را در‬
   97   98   99   100   101   102   103   104   105   106   107