Page 95 - ماهنامه شماره 18 برای فردا
P. 95

‫‪95‬‬

‫‪..........................................................................‬‬
‫‪..........................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬
‫‪.............................................................................‬‬

‫سـرزمین مـادری مه ‌متریـن دسـ ‌تمایۀ آثـارش بـود‪.‬‬                              ‫شـدت یافـت کـه او را نویسـند ‌های ضداسـتالینی‬                                      ‫هرتا مولر‬
                      ‫از ناخن‪ ،‬غشای مخاطی‬                                      ‫خطـاب م ‌یکردنـد‪ .‬نوشـت ‌ههای ایـن شـاعر و‬
                                                                               ‫دیپلمـا ِت لهسـتانی از رن ‌جهـای جنـگ جهانـی دوم‬
                    ‫ری ‌هها و کبد و روده و طحال‬                                ‫و پیامدهـای پیمـان ورشـو بـر مردمـان کشـورش‬
               ‫اجزای کدام خان ‌هاند؟ بنای من‪.‬‬                                  ‫حکایـت م ‌یکند؛ اما آ گاهیـم که ذه ‌نهای ت ‌کصدا‬
                                                                               ‫بـه نغم ‌ههـای آزادی عـادت ندارنـد‪ .‬آنـگاه اسـت کـه‬
                      ‫دیگر چه چیز تازگی دارد؟‬                                  ‫نـه مردمـان نـزد مسـتبدان ایم ‌نانـد‪ ،‬نـه مسـتبدان‬
                ‫من دیگر یار دیرین خود نیستم‬                                    ‫نزد مردمان‪ .‬چون آثار میواش آفت قدرت نامشروع‬
                                                                               ‫دورانـش بـود‪ ،‬اجـازۀ چـاپ آثـارش در لهسـتان بـه او‬
                       ‫گذر زمان مرا دو پاره کرد‬                                ‫داده نشد‪ .‬نفی آثار و نگاه آزاد ‌یخواه او در کشورش‬
      ‫یادگار گذشتگان‪ -‬مقبر ‌هها‪ -‬را برف پوشاند‬

               ‫حال سوغاتم را بپذیر‪ ،‬من آواره را‬

                          ‫در کجایم‪،‬نم ‌یدانم‬                                   ‫بـرای مد ‌تزمانـی طولانـی ادامـه داشـت و او را وادار‬                               ‫برنـدگان ایـن جایـزۀ ادبـی نویسـندگانی هسـتند کـه‬
‫ایـن شـعر نمونـ ‌های از یأس و ناامیدی ناشـی از فراق‬                                              ‫کـرد بـه آمریـکا مهاجـرت کنـد‪.‬‬                                   ‫دیگـر در کشورشـان اجـازۀ فعالیـت نداشـت ‌هاند و بـه‬
‫و غربت در آثار میواش اسـت‪ .‬او این شـعر را در سـال‬                                                                                                                 ‫همیـن دلیـل مهاجـرت کرد ‌هانـد‪ .‬بـرای مثـال‪ ،‬در‬
‫‪ 1968‬سـرود و در آن تالش کـرد تـا بیگانگـ ‌یاش‬                                         ‫بر دیوار‪ ،‬نقاشی‪ ،‬زمستان را روایت م ‌یکند‬                                    ‫سـال ‪ ،1978‬ایـن جایـزه بـه نویسـند ‌های لهسـتانی‬
‫بـا جامعـۀ آمریـکا را بـا زبانـی پـر از انـدوه و حسـرت بـا‬                      ‫انبوهی از مردمان با اسکی روی یخ بازی م ‌یکنند‬                                     ‫اهـدا شـد کـه در کشـورش بـه او اجـازۀ چـاپ آثـارش‬
‫مخاطبانـش بـه اشـترا ک بگـذارد‪ .‬میـواش‪ ،‬هنـگام‬                                   ‫دودۀ دودک ‌شها از میان درختان حرکت م ‌یکند‬                                       ‫داده نم ‌یشـد؛ چیسـوا میـواش تنهـا نویسـندۀ مهـم‬
‫دریافـت جایـزه نوبـل‪ ،‬دوران غربـت را ای ‌نگونـه‬                                ‫پرندگان سیاه در آسمان پوشیده از ابر پرواز م ‌یکند‬                                  ‫مهاجـر در فهرسـت برنـدگان ایـن جایـزه نیسـت؛ امـا‬
‫توصیـف کـرد‪« :‬فاصلـه‪ ،‬روح زیبایی اسـت‪ ».‬درواقع‬                                                                                                                    ‫ب ‌یشـک او یکـی از تأثیرگذارتریـن نویسـندگان بلـوک‬
‫دید ‌هشـدن اشـعارش در آن دوره و تالش بـرای‬                                     ‫در ایـن شـعر‪ ،‬میـل بـه آزادی در اندیشـۀ ایـن شـاعر‬                                 ‫شرق است که توانسته این جایزه را از آن خود کند‪.‬‬
‫فهماندن شـاعران سـرزمین مادر ‌یاش به مردمانی‬                                   ‫چـون آرزویـی بـر ذهـن مخاطبانش نقـش م ‌یبندد‪.‬‬                                      ‫چیسـوا میواش‪ ،‬شـاعر و دیپلمات پرآوازۀ لهستانی‪،‬‬
‫دیگـر کـه مشـوق او بودنـد‪ ،‬امیـد بـه آزادی را دوبـاره‬                          ‫نمقهااشـجریتـمیـشوابـهشآامزرلیـهکاسـتدیاـ ِدنهوایرساـنـتی‪.‬ا اسـو درت‬  ‫ایـن شـعر‪،‬‬   ‫از نویسـندگان برنـدۀ نویشـتات اسـت‪ .‬وی در‬
‫در جـان او زنـده کـرد‪ .‬مهاجرتـش بـه آمریـکا بـرای‬                                                                                                    ‫کـه قبـل از‬  ‫طـول تاریـخ فعالیـت ادبـ ‌یاش تالش زیـادی بـرای‬
‫مردمـان آن کشـور چـون نغمـ ‌های تـازه سرود ‌هشـده‬                              ‫سـال ‪ 1960‬بـه آمریـکا مهاجـرت کـرد و پـس از چنـد‬                                   ‫معرفـی شـاعران ه ‌مزبانـش کـرده اسـت‪ .‬او در سـال‬
‫بـود و جایـزۀ نویشـتات ایـن نغمـه را پذیرفـت و آن را‬                           ‫سـال فعالیـت و تدریـس در دانشـگا ‌ههای آمریـکا‪،‬‬                                    ‫‪ 1911‬چشـم بـه جهـان گشـود و اولیـن نگاهـش بـه‬
                                                                               ‫توانسـت جایـزۀ نویشـتات را در سـال‪ 1978‬دریافـت‬                                     ‫جهـان تصویـری از جنـگ جهانـی اول بـود‪ .‬جوانـی‬
                               ‫تحسـین کـرد‪.‬‬                                    ‫کنـد‪ .‬ایـن جایـزه درواقـع حاصل فعالی ‌تهـای ادبی‬                                   ‫میـواش مصـادف بـا اوج تسـلط اسـتالین بـر کشـور او‬
‫چیسـوا میـواش دو سـال بعـد از دریافـت جایـزۀ‬                                   ‫او و تالش فراوانـش بـرای معرفـی شـاعران لهسـتانی‬                                   ‫لهسـتان بـود‪ .‬بـر همیـن اسـاس و در همـان زمـان‪،‬‬
‫نویشـتات توانسـت جایـزۀ نوبـل را از آن خـود کنـد‪.‬‬                              ‫بـود‪ .‬میـواش تـا فروریـزی دیـوار آهنیـن در آمریـکا‬                                 ‫عضـو رسـان ‌ههای زیرزمینـی مخالـف اسـتالین‬
‫آ کادمـی نوبـل ایـن جایـزه را بـرای یـک عمـر فعالیـت‬                           ‫مانـد‪ .‬در طـول ایـن مـدت انـدوه فـراق و اسـارت‬                                     ‫شـد و مخالفتـش بـا اسـتالین بـا گـذر زمـان چنـان‬
   90   91   92   93   94   95   96   97   98   99   100